این همه اسناد نیست

کودتای ۲۸ مرداد یکی از مهمترین وقایع تاریخ ایران است که مسیر حرکت تاریخ کشور ما را دگرگون کرد. در این جریان یک دولت ملی سرنگون شد و مردم ایران برای نخستین بار دستهای مداخله گر جدیدی به جز شوروی و انگلستان را در مسائل سیاسی خود مشاهده کردند.
مطابق اسناد تازه منتشر شده وزارت امور خارجه آمریکا، این کشور بنا بر تهدیداتی که از سوی دکتر مصدق متوجه منافع خود میدید طرح سرنگونی دولت او را عملیاتی کرد. دکتر علی ططری، مدیر مرکز پژوهش کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی است. به گفته او این مجموعه از نخستین مراکزی بوده که این اسناد را دریافت و مورد بررسی قرار داده است. این مورخ در گفت و گو با «دنیای اقتصاد»، عقیده دارد این اسناد حرف تازهای برای تاریخنگاری ایران نداشته اما همزمان زوایای کمتر دیده شدهای در این رابطه را برای محققان آشکار میکند که نیازمند پژوهشهای بیشتر است.
اسناد تازه منتشر شده، چه چیزهایی بیش از آنچه تا کنون میدانستیم به ما میگوید و چه افقی را به روی تاریخنگاری ایران گشوده است؟
شاید مهمترین بحث مربوط به انتشار این اسناد همین است و البته میتوان در رابطه با آن چند سوال را هم مطرح کرد. اول اینکه آیا اسناد منتشر شده تمام اسنادی است که در خصوص وقایع سال ۱۹۵۳ ایران، ملی شدن نفت و بعد از آن کودتای ۲۸ مرداد که در آگوست ۱۹۵۳ به سرنگونی دکتر مصدق منجر شد را شامل می شود؟ آیا اسناد دیگری هم به جز آنچه انتشار یافته است، وجود دارد؟ ما حقیقتا از سرنوشت تمام اسناد اطلاعی نداریم. مجموعه ما شاید از نخستین مجموعههایی بود که بلافاصله بعد از انتشار این اسناد به آنها دسترسی پیدا کرد. این مجموعه سند در حدود ۱۰۰۷ برگ است که شامل ۳۷۵ سند به صورت مستقیم در مورد سرنگونی دولت دکتر مصدق است که دوران ریاست جمهوری ترومن و آیزنهاور را شامل میشود. مجموعهای که در حال حاضر در سال ۲۰۱۷ توسط دفتر مورخین وزارت امورخارجه ایالات متحده منتشر شده، در حقیقت متممی بر مجموعه ای است که تحت عنوان جلد دهم اسناد روابط خارجی ایالات متحده در سال ۱۹۸۹ منتشر شد. در آن نسخه اسناد برجستهای در رابطه با جدال بر سر نفت بین ایران و انگلیس و تلاش دولت ایران برای ملی شدن صنعت نفت نکات زیادی وجود داشت و آمریکا تلاش داشت اینگونه القا کند که آمریکا نقش میانجی در این منازعه داشته است اما ما و حتی خود پژوهشگران آمریکایی اطلاع داشتند که اینگونه نبوده است و میدانستند که نقش ایالات متحده در براندازی دولت دکتر مصدق محرز است اما در بین این اسناد نیامده است. این امر موجب یک سری انتقادات از سوی دانشگاهیان، پژوهشگران و رسانه ها حتی در داخل خود آمریکا شد. این اعتراضات منجر به آن شد که در سال ۱۹۹۱ لایحهای در کنگره آمریکا به تصویب برسد که در آن لایحه تأکید میکند سلسله انتشارات روابط خارجی وزارت امور خارجه آمریکا باید مستندات کامل، دقیق و قابل اعتماد از سیاست خارجی و تصمیماتی که اتخاذ شده را در دسترس پژوهشگران، محققان و مورخینی که در وزارت امور خارجه هستند، قرار دهد. در حقیقت مجلد حاضر قرار است اقدامات پنهان دولتهای ترومن و آیزنهاور در آگوست ۱۹۵۳ را به تصویر بکشد و در مقدمه آن هم به این مورد اشاره شده است. البته اقدامات آمریکا مختص به ایران نیست و آمریکا یک سلسله اقدامات دیگری را نیز در منطقه انجام میدهد که همه این اقدامات را میتوان در زیرمجموعه جنگ سرد و وقایع بعد از جنگ جهانی دوم که آمریکا تلاش داشت خود را به عنوان یک قدرت جوان مطرح کند و در جریان بلوک بندی شرق و غرب نقش آفرینی کند. مقابله با دولت مصدق را نیز میتوان در زیر مجموعه همین اقدامات فهم کرد. در نتیجه برای درک بهتر این موضوع باید هر دو جلد یعنی هم اصل جلد دهم و هم متمم آن که اخیرا منتشر شده است را مورد بررسی قرار دهیم.
آیا تاریخنگاری ایران دستکم در دوره مورد بحث با انتشار این اسناد نیاز به بازنگری دارد؟
به عقیده من در کل با این اسناد چیز جدیدی به دادههای ما اضافه نشد. شخصا با توجه به اینکه در این حوزه پژوهش و فعالیت دارم و مرکز ما یکی از نخستین مراکزی بود که این اسناد را توسط کارشناسان مورد بررسی قرار داد، برای ما محرز شده است که در این اسناد نکته جدیدی که مسیر تاریخنگاری تاریخ نفت، کودتا و تاریخ معاصر ما را تغییر بدهد وجود ندارد. ما از کلیات این ماجرا اطلاع داشتیم، از عملیات آژاکس با خبر بودیم و همچنین در رابطه با اتحاد میان دولتهای آمریکا و انگلیس برای براندازی دولت مصدق بنا به دلایلی که در تاریخ به کرات آمده است اطلاع داشتیم اما در جزئیات به نظر میرسد که نکات جدیدی را بازگو میکند و اطلاعات جدیدی را به اطلاعات گذشته ما اضافه میکند، هرچند ما هنوز تمام ۳۷۵ سند را مطالعه و ترجمه نکردیم اما به نظر میرسد که نکات جدیدی را در جزئیات اقدام آمریکا و نقش خود سی.آی.ای و بعد اسناد وزارت خارجه یعنی دو رکن اصلی کودتا که اتفاقا در بسیاری از موارد هم بر سر نحوه سرنگونی دولت مصدق با یکدیگر اختلاف داشتند را دریافت میکنیم. نکته دیگر آن است که زمانیکه ما عناوین اسناد را استخراج میکنیم، درمییابیم که باز هم اسناد دیگری باید باشد. بویژه باید روی گزارشات دست گذاشت که به نظر میرسد یک سری از گزارشات هم از سوی MI6 و هم از سوی سی.آی. ای وجود دارد که هنوز متأسفانه منتشر نشده است. در بین این اسناد در حدود ۶-۷ گزارش وجود دارد ولی به نظر میرسد شمار این گزارشها باید به مراتب بیشتر باشد. عناوین این اسناد عمدتا مربوط به مراسلات سفارت آمریکا در ایران با وزارت امور خارجه این کشور و یادداشتهای تهیه شده در دفتر آمارهای ملی سازمان سیا است. همچنین یکسری مقالاتی در آن هست مثلا یک نمونه آن مقاله تهیه شده در مدیریت برنامههای سازمان سیا است. پیشنویس سیاستهای پیشنهادی توسط شورای امنیت ایالات متحده آمریکا نیز در این اسناد وجود دارد، به علاوه مثلا یک یادداشت از دستیار معاون وزیر خارجه در امور خاورنزدیک و آسیای جنوبی و امور آفریقا به معاون وزیر امورخارجه در این مجموعه گنجانده شده است. از این اسناد که عمدتا مکاتبات و مراسلات رسمی است، فراوان در میان این مجموعه یافت میشود اما آنچه برای ما اهمیت دارد گزارشات محرمانه است که عمدتا مسائل پشت پرده و خیلی محرمانه را بازگو میکند. حتی در مقدمه این مجموعه چند بار تأکید شده است که این مجموعه چندان هم محرمانه نیست و برای اداره مورخین و استفاده آنها منتشر شده است. از این رو در مجموع هرچند اسناد حاضر یکسری جزئیات را برای ما روشن میکند اما آنچنان نیست که روند قبلی تاریخنگاری کودتا را تغییر دهد.
براساس این اسناد ساز وکاری که آمریکا برای عملیاتی ساختن کودتا طراحی کرد به چه صورت بوده و نقش دیگر کشورهای خارجی بویژه انگلستان در این جریان ماجرا چگونه تببین شده است؟
ما نکاتی را از قبل در این رابطه میدانستیم، مثلا میدانیم که سفارت بریتانیا و MI6 در این رابطه نقش داشتهاند و این امر را در خلال برخی از اسناد منتشر شده از سوی MI6 و MI5 میتوان دریافت اما آنها هنوز بخشی از اسناد کددار خود را منتشر نکردهاند. سفارت بریتانیا در تهران در ایام کودتا تعطیل میشود اما گفته میشود آنها نیز گزارشهایی را از طریق معلم خصوصی ملکه ثریا تهیه کردند و در حقیقت عامل اطلاعات بریتانیا و MI6 در زمان تعطیلی سفارت همین همدم و معلم خصوصی ملکه ثریا بوده است. البته اسناد این امر هنوز منتشر نشده و ما تنها یک خبر در این رابطه داریم ولی در منابع دیگر به کرات به حضور و نقش بریتانیا اشاره شده است. اگر بخواهیم به نکته جدیدی که این اسناد در رابطه با نقش بریتانیا میآورند اشاره کنیم در بین مکاتباتی که آنها با وزارت امور خارجه آمریکا داشتند، به نکاتی برخورد میکنیم که جالب است و عمدتا در رابطه با اختلافات و تنشهای میان این دو کشور سند در دست داریم. ظاهرا آمریکاییها معتقدند که نفوذ جریان چپ و حزب توده و مشکلاتی که در ایران و منطقه با آن مواجه هستند در نتیجه تندرویها، افراطگریها و ندانمکاریهای انگلستان بوده است. حتی در برخی از مواقع اسناد و اطلاعات را از یکدیگر پنهان میکردند. نکته مکمل این بحث آن است که به نظر میرسد آمریکا در این دوران به عنوان یک قدرت نوظهور قصد داشته که از پوسته بریتانیا خارج شود و آن را پشت سر بگذارد و منافع جدید و متفاوتی را نسبت به بریتانیا در خاورمیانه و البته جهان تعریف کند. اگر قصد مهندسی معکوس داشته باشیم خواهیم دید که بعد از این دوران جنگ کره و بعد ویتنام را داریم و پس از آن سیاست دوستونه را در زمان نیکسون در منطقه تعریف کردند. آنها چهره جدید و قدرت جوانی در منطقه و جهان بودند و قصد داشتند از سایه بریتانیا خارج شوند. در تعدادی از این اسناد هم که نام بریتانیا آمده، عمدتا به اختلافات دو کشور اشاره شده است اما بعد دیگر این قضیه انگلستان و اسناد مربوط به MI6 و MI5 است که در دسترس ما قرار ندارد.
همواره به نظر میرسید ضرری که از ملی شدن صنعت نفت نصیب انگلستان شد به مراتب بیش از سایر کشورها بود اما در نهایت آمریکا عامل سرنگونی دولت مصدق شد. در مدارک پیش از این عموما بر روی وضعیت دو قطبی و کمونیسم هراسی تاکید شده است، در این اسناد آمریکا چه مولفههایی را برای نزدیکی دولت مصدق به شوروی در نظر گرفته و آیا اهداف دیگری را هم از این مداخله دنبال میکردند؟
در این اسناد به صورت دقیق اشاره نشده که منافع آنها در ایران چه هست و به جهت حفظ چه منافعی اقدام به کودتا کردهاند. من تمام اسناد را هنوز نخواندهام اما تا آنجایی که تورق کردهام و بخشهایی از آن را نیز ترجمه کردهایم، قضیه دخالت آمریکا در مجموع چند بعد داشته است. یک) بحث حضور یک قدرت جدید و جویای نام در منطقه است. دوم) شرایط دو قطبی بینالمللی و به ویژه حضور حزب توده و جریانهای چپ که آمریکا تلاش میکرد از سقوط شاهی که منافع نزدیکی با آن داشته جلوگیری کند .
آیا در این ۱۰۰۷ صفحه، سندی در رابطه با نزدیکی دولت مصدق با حزب توده و به تبع آن شوروی ارائه شده است؟
در رابطه با ارتباطات دولت و برخی از وزرای کابینه با جریانات چپ به صورت گذرا اشاره شده است اما ما در منابع دیگر که مکمل آگاهی ما از این اسناد است، داریم که آمریکاییها چند سیاست را به طور همزمان پیش بردند و یکی از آنها بزرگنمایی خطر حزب توده است که انگلیسیها نیز در این رابطه همراهی کردند. همچنین در جدایی ارکان رهبران جبهه ملی موفق عمل کردند و یکی از مسائلی که توانست این موضوع را پیش ببرد و میان رهبران بویژه رهبر مذهبی آیتالله کاشانی پدید آورد، همین بحث حمایت و نزدیکی بود که گفته میشد دکتر مصدق از حزب توده داشته است و البته چند چهره نیز در کابینه ایشان نزدیک به این حزب بودند. آمریکاییها توانستند این را بزرگ کنند و از شکاف پدید آمده استفاده کنند. آنها موفق شدند چهرههایی مانند حائری، کاشانی و بقایی را از جبهه ملی و دکتر مصدق جدا کنند و به آنها نزدیک شدند. معمولا در علت این امر اشاره میشود که روزولت پول زیادی را در این جریان برای شخصیتهای مختلف هزینه کرده است ولی به نظر من برخلاف این برداشت بخصوص در رابطه با برخی از افرادی که با پول مشکل قابل حل نبود مثل آیتالله کاشانی از همین شکاف و اختلاف پدید آمده بهره بردند یعنی تعصب مذهبی را تحریک کردند. البته این اسناد به درخواست کمک برخی از وزرای دکتر مصدق از جمله دکتر اخوی از آمریکا هم اشاره کرده که از این کشور برای سرکوبی حزب توده درخواست کمک کرده بود اما در آنها به طور مشخص سندی که به حمایت مصدق از حزب توده اشاره کند، وجود ندارد.
یکی از روشهایی که برای تضعیف دولت مصدق به کار برده شد، فشارهای اقتصادی بود، آیا در این اسناد اشارهای به چگونگی اعمال این فشارها شده است؟
نه، در مجموع که حتما نقش داشته است اما من مشخصا نسبت به بحث تحریمهای اقتصادی چیزی نخواندم، گزارشها، پیشنویسها و یادداشتهایی که هست عمدتا معطوف به مسائلی است که اقدامات پنهانی آمریکا در این رابطه را نشان میدهد اما در رابطه با تحریمهای اقتصادی که مستقیما آمریکا اعمال فشار کرده باشد، به سندی برخورد نکردم. البته حتما هماهنگیهایی بین دو کشور در رابطه با تحریمها، منکوب کردن، فشارهای اقتصادی و اعطای وامها وجود دارد که در دیگر منابع آمده است. در میان اسناد انگلیسی این امر به کرات بهویژه در رابطه با تحریمهای نفتی و…. وجود دارد.
در رابطه با نقش مأموران غیردولتی که به فعالیتهای جاسوسی مشغول بودند، در این اسناد چه اطلاعات جدیدی وجود دارد؟
همانطور که میدانید باز هم مانند گذشته هیچ اسمی وجود ندارد و البته باید توجه داشت همانگونه که در ابتدای عرایضم مطرح کردم، این همه اسناد محرمانه و مهم وزارت امور خارجه و سی.آی.ای آمریکا و اقدامات مهمی که منجر به براندازی نخست وزیر ایران شد نیست. یعنی باز هم اسناد دیگری وجود دارد که در دسترس ما نیست. یک بخش آن مربوط به این امر است که این اسناد هنوز از سوی آمریکا و انگلیس انتشار نیافته و مورد دوم آنکه اسناد مهمی که به زوایای دیگر این سرنگونی اشاره دارد و اسامی افراد، پولهای پرداخت شده و مسائل از این دست را برای ما فاش کند از میان رفته است.
این خبر را به اشتراک بگذارید :