نویسنده: ططری،علی؛

(۲۳ صفحه – از ۱۸ تا ۴۰)

 

چکیده

روابط سیاسی ایران و اروپا در دورۀ قراقویونلوها به لشکرکشیهای فرمانروایان این سلسله به گرجستان محدود می شد. آنها به دلیل داشتن روابط مسالمت آمیز با عثمانی ارتباط چندانی با اروپا نداشتند، اما آق قویونلوها به ویژه در زمان اوزون حسن، به سبب توسعه طلبی عثمانی ها با آنها دشمنی داشتند. این امر، از یک سو، برای حکومتهای منطقه ای به خصوص امپراتوری طرابوزان فرصتی فراهم کرد تا با ازدواج شاهزاده خانمهای خود با امرای آق قویونلو با ایشان ارتباط برقرار کنند و از این راه در مقابل فشارهای عثمانی برای خود حامی سیاسی ـ نظامی به وجود آورند و از سوی دیگر، دولتهای اروپایی از جمله جمهوری ونیز را بر آن داشت که با فرستادن سفیر و مجهز کردن آق قویونلوها به اسلحۀ گرم، آنها را در جهت منافع سیاسی ـ اقتصادی خود علیه عثمانی به جنگ وادارند، جنگی که نتیجه ای جز شکست نظامی از عثمانی و همچنین شکست سیاسی روابط ایران و اروپا نداشت. در این مقاله، روابط آق قویونلوها با اروپا و اهداف و فرجام سیاسی ـ اقتصادی آن روابط و دستاوردهای مثبت و منفی آن بررسی شده است.

کلید واژه: آق قویونلو، اوزون حسن، عثمانی، طرابوزان، جمهوری ونیز، آناتولی.

مقدمه

روابط ایران و اروپا به ویژه پس از حملۀ مغول به ایران همواره از مسائل مهم و مورد توجه بوده است؛ بنابراین، پژوهش حاضر به بررسی روابط ایران و غرب در دورۀ حکومت ترکمانان آق قویونلو[۱] پرداخته است. در بررسی روابط ترکمانان با دولتهای اروپایی، باید به نقش عثمانی و تأثیر آن بر معادلات منطقه ای و بین منطقه ای توجه خاصی داشت؛ زیرا محرک و دلیل اصلی و واقعی این روابط، ترکان عثمانی بوده اند و اگر کشورگشایی ها و زیاده خواهی های اوزون حسن آق قویونلو[۲] را در آناتولی مزید بر علت بدانیم، متوجه می شویم که عثمانی، کلید رمز گشای روابط پیچیدۀ اروپا و ترکمانان است.

ظهور چهره ای بارز به نام سلطان محمد دوم (فاتح)[۳] در پهنۀ سیاست بین الملل که از یک سو، رقیب قدرتمند ترکمانان (آق قویونلوها) در منطقه بود و از سوی دیگر، به دلیل سیاست توسعه طلبانه اش به سمت غرب، دشمن سرسختی برای کشورهای اروپایی به شمار می رفت، سبب شد که حکام قدرتمندی چون اوزون حسن به درستی دریابند که مقابله با چنین مشکلی مستلزم پذیرش درخواست برقراری ارتباط و در نهایت اتحاد با دولتهای اروپایی و حاکمان منطقه به ویژه امپراتوری طرابوزان است؛ زیرا بیم آن می رفت که دشمن مشترک، هر یک از آنها را به ضعف و زوال دچار کند؛ پس، هدف مشترک یعنی تضعیف و یا حتی براندازی عثمانی مهم ترین و اصلی ترین دلیل ایجاد روابط میان ترکمانان (به ویژه اق قویونلوها) و اروپا بود. اهمیت موضوع زمانی آشکار شد که سلطان محمد دوم، قسطنطنیه را از دست اروپا گرفت، دنیای مسیحیت نیز در صدد جبران این شکست برآمد، اما پایداری عثمانی ها در نگهداری از قسطنطنیه سبب شد که این امر به آرزویی دست نیافتنی برای اروپاییان تبدیل شود.

تسلط ترکان عثمانی بر آبراههای بسفر و داردانل و مچنین راههای تجاری شرق به غرب سبب شد که اروپاییان بیش از پیش موقعیت خود را در خطر ببینند. بروز این مشکلات، دولتهای اوپایی را بر آن داشت تا با ایجاد ارتباط با متحدی قدرتمند در دنیای شرق، علیه عثمانی وارد عمل شوند؛ پس ترکمانان آق قویونلو، بهترین گزینۀ انتخابی بودند. عظمت و شهرت اوزون حسن پس از زوال تیموریان و قراقویونلوها و ازدواج وی با شاهزادۀ طرابوزانی، دسپینا خاتون، همچنین دشمنی و رقابتش با عثمانی ها کافی بود تا نظر دولتهای اروپایی را به سمت او جلب کند.

در اروپا هنوز خبری از استعمارگران اسپانیایی، پرتغالی و انگلیسی نبود، اما متقدمین آنها یعنی دولت ـ شهرهای کوچکی که هدفشان به دست آوردن سود بیشتر از تجارت و داد و ستد کالا میان شرق و غرب بود و فکر تصرف منابع شرق را در سر می پروراند، در جای جای این قاره حضور فعال داشتند. آنان در کنار تجارت، به تبلیغ دین مسیح (ع) نیز توجه داشتند و اغلب، مبلغان و کشیشان مذهبی را با خود می بردند؛ کاری که بی گمان زمینه ساز تسلط اقتصادی بر مناطق مورد نظرشان بود. البته، آزادسازی مزار مقدس و تسلط بر سرزمین مصر و شاهراههای اقتصادی منطقه نیز از دیگر اهداف آنها در برقراری روابط سیاسی ـ اقتصادی با شرق بود.

با توجه به این نکته که دورۀ حکومت ترکمانان آق قویونلو هنوز دوره ای ناشناخته است و مطالعات و تحقیقات صورت گرفته کامل و کافی نیست و همۀ زوایای تاریخی این دوره بررسی نشده است، در این پژوهش به بررسی روابط آق قویونلوها می پردازیم.

روابط خارجی ایران و اروپا در دورۀ آق قویونلو

الف ـ روابط آق قویونلوها با امپراتوری طرابوزان:[۴]

بحث از روابط آق قویونلوها با امپراتوری طرابوزان به جز از نظر بررسی روابط آن دو با یکدیگر از آن جهت که مدخلی است بر جستجوی دلائل اصلی و زمینه های ارتباط آق قویونلوها با اروپاییان از اهمیت ویژه ای برخوردار است، به همین سبب در این قسمت به بررسی روابط آق قویونلوها با امپراتوری طرابوزان پرداخته شده است.

پیشینۀ روابط آق قویونلوها با امپراتوری طرابوزان قدمتی بیش از دورۀ حکومت اوزون حسن دارد، روملو در این باره می نویسد:

«در آغاز قرن پانزدهم میلادی / قرن نهم هجری قمری میان طرابوزان و آق قویونلوها روابط نزدیکی برقرار بود، تا آنجا که در سال ۱۴۲۰م. / ۸۲۳ ه.ق هر دو دولت به اتفاق به محاصرۀ ارزنجان پرداختند که در آن واقعه امپراتوری طرابوزان منجنیق، توپ و مواد انفجاری را در اختیار آق قویونلوها گذارده بود.» (همو، ۱۳۴۷، ص ۳۰۹).

این اتحاد سیاسی بر پایۀ خویشاوندی نزدیکی استوار بود که از طریق ازدواج پدربزرگ اوزون حسن یعنی زالوی سیاه با دختر الکسیس چهارم به وجود آمده بود (هینتس، ۱۳۶۲، ص ۴۰ ـ ۴۱)، اما در دورۀ اوزون حسن اوضاع قدری متفاوت بود؛ هر روز بر تهدید عثمانی علیه طرابوزان افزوده می شد و لازم بود که این امپراتوری متحدی قدرتمند در منطقه داشته باشد؛ البته نباید فراموش کرد که:

«روابط آق قویونلوها با طرابوزان تابعی از تحولات منطقه ای بود. به عبارت دیگر، به تناسب افزایش تهدیدات خارجی علیه طرابوزان با قدرت گیری آق قویونلوها این روابط توسعه می یافت. هر چند روابط با آق قویونلوها تا زمان روی کار آمدن اوزون حسن، دوستانه و توأم با حسن نیت بود، سقوط قسطنطنیه، تکیه گاه مهم منطقه ای طرابوزان و از شرکای تجاری آنان به دست سلطان محمد فاتح و حساسیت موقعیت امپراتوری، مناسبات آن دو را وارد مرحلۀ جدیدی کرد و ازدواج سیاسی اوزون حسن با دسپینا خاتون تأکیدی بر همکاری های سیاسی ـ نظامی آن دو بود.» (حسن زاده، ۱۳۷۹، ص ۱۴۷).

از دیگر مواردی که سبب اتحاد طرابوزان با اوزون حسن شد، کوشش اروپاییان برای تحریک و تشویق آن دو در ایجاد این اتحاد بود. آنها می خ.استند که جبهۀ ضد عثمانی را متحدتر و منسجم تر از قبل تشکیل دهند و از موجودیت آخرین حکومت مسیحی شرق یعنی امپراتوری طرابوزان به نفع خود دفاع کنند. مسامحۀ مذهبی اوزون حسن در این امر کمک شایانی به اروپاییان کرد. در این اتحادیه چند هدف مجزا دنبال می شد؛ بدین صورت که امپراتوری طرابوزان با اتحاد با ترکمانان می کوشید از موجودیت کشورش دفاع کند و عثمانی را از خاک خود بیرون براند، از سوی دیگر، دولتهای اروپایی همچون ونیز، در قالب سیاستهای مذهبی، خواستار منافع اقتصادی خود بودند.

کالویوانیس چهارم، امپراتور طرابوزان، در اواخر سال ۸۶۲ ق / ۱۴۵۷ م. برای تحقق این اهداف، سفیری به دربار آمد[۵] فرستاد. هنگامی که این سفیر پیشنهاد اتحاد علیه عثمانی را مطرح کرد، اوزون حسن نیز خواستار ازدواج با دختر امپراتور شد و در مقابل متعهد شد که با جان و مال خد از امپراتوری طرابوزان در برابر عثمانی حمایت کند (سفرنامه های ونیزیان در ایران، ۱۳۴۹، ۲۹۳ ـ ۲۹۴) اوزون حسن از این کار چند هدف داشت: نخست آنکه می خواست برای استوار ساختن پایه های قدرت خود در برابر حریف نیرومندی چون سلطان محمد فاتح با خاندان امپراتوری طرابوزان وصلت کند؛ دوم آنکه در کرانۀ دریای سیاه، خویشاوندی و متحدی مطمئن بیابد (طاهری، ۱۳۴۹، ص ۴۲). در مقابل، امپراتوری طرابوزان می کوشید تا با اوزون حسن پیمان دوستی ببندد و چون از طرف عثمانی احساس خطر می کرد، تنها با گذاشتن شرایطی برای این ازدواج از جمله آنکه دسپینا خاتون در دین خود (مسیحیت) باقی بماند (سفرنامه های ونیزیان در ایران، ۱۳۴۹، ص ۲۹۳)، چاره ای جز قبول خواستۀ اوزون حسن ندید، اما با توجه به گزارشهای منابع موجود، گویا امپراتور با ازدواج دخترش و اوزون حسن چندان موافق نبود و برخلاف میل باطنی خود، ایالت کاپادوکیه در آناتولی را به عنوان جهیزیه به دخترش داد و در مقابل، از اوزون حسن تعهد گرفت که در برابر حمله های احتمالی عثمانی از او دفاع کند (هینتس، ۱۳۶۲، ص ۴۱).

آنها پس از موافقت با این ازدواج سیاسی، در سال ۸۶۲ ق / ۱۴۵۸ م. قراردادی رسمی امضا کردند (همان، ص ۴۲).

درآمد اصلی طرابوزان از بازرگانی و تجارت تأمین می شد، به همین سبب کمتر به تقویت نیروی نظامی خود می پرداختند؛ آن گونه که پیش از این نیز به خاطر همین ضعف خراجگزار سلجوقیان روم، مغولان، تیموریان و عثمانی ها شده بودند؛ بنابراین برای رهایی از این وضعیت و گریز از تهاجم طوایف ترک اطراف آناتولی در دوره های مختلف، به وصلت سیاسی شاهزاده خانمهای طرابوزانی با رمنروایان و حکام منطقه متوسل می شدند تا این ضعف را در سایۀ متحدان خویشاوندشان جبران کنند، حسن زاده می نویسد:

«ازدواج امرای آق قویونلو از جمله قتلغ بیگ، قرایولوک عثمان بیگ و اوزون حسن با شاهزاده خانم طرابوزانی در راستای هین سیاست بود.» (همو، ۱۳۷۹، ص ۱۴۷).

از یک سو، این زن می توانست افزون بر انتقال اخبار و اطلاعات دربار اوزون حسن، در تحریک و تهییج وی در جنگ عثمانی مؤثر باشد و بدین ترتیب، رابطۀ طرفین بیش از پیش مستحکم و پابرجا می شد و از سوی دیگر، اوزون حسن با این ازدواج وارد بخشی از پیمانی می شد که علیه عثمانی بسته شده بود و به اتحادیۀ حاکمان طرابوزان، گرجستان و قرامان می پیوست (رویمر، ۱۳۷۹، ص ۱۸۳)؛ با همۀ این احوال:

«این ازدواج سیاسی هر چند سرانجام نیکی برای هر دو طرف معامله نداشت ولی برای اندک مدتی قدرت و نفوذ ونیزیان را در ایران تضمین کرد.» (یوسف جمالی، ۱۳۷۶، ص ۳۱۲).

سرانجام امپراتوری طرابوزان:

پس از ایجاد اتحاد منطقه ای میان آق قویونلوها، گرجستان، قرامان و طرابوزان، متحد اخیر با اطمینان و پشتگرمی هم پیمانان خود می کوشید از قید ترکان عثمانی رهایی یابد، اما هنوز مدتی زیاد از این پیمان مشترک نگذشته بود که امپراتور طرابوزان درگذشت و برادرش دیوید (۸۶۲ ـ ۸۶۵ / ۱۴۵۸ ـ ۱۴۶۱ م) جانشین او شد. دیوید نیز مانند برادر، سیاستهای خصمانه علیه عثمانی را پی گرفت و سفرایی به دربار متحدان پیشین و نزد دیگر دولتهای اروپایی فرستاد. همچنین با فرستادن سفیری به دربار اوزون حسن از وی خواست که از سلطان عثمانی بخشش خراج سالانه سه هزار سکۀ طلا را درخواست کند (هینتس، ۱۳۶۲، ص ۱۴۸)، اما در واقع، این سه هزار سکۀ طلا که امپراتوری طرابوزان تعهد کرده بود سالانه به عثمانی بپردازد. «فقط بهای مهلتی بود که سلطان عثمانی به دلیل جنگ هایش با آلبانی ها و مجارها ـ که با یکدیگر همدست شده بودند، ـ به او داده بود و به محض اینکه از این جنگ ها فارغ می شد، ناگزیر به یکسره کردن کار امپراتوری طرابوزان همت می گماشت.» (اوزون جارشلی، ج ۲، ۱۳۷۰، ص ۵۳۰، ۵۳۱).

سرنوشت اتحاد میان اوزون حسن، طرابوزان، گرجستان و قوامان برخلاف تصور آنها رقم خورد؛ زیرا از طریق جاسوسانش از همۀ وقایع و روابط پنهانی آنها آگاهی یافت و این به نفع هیچ یک از طرفین متحد نبود. امپراتوری طرابوزان که می کوشید دشمنی خود را با عثمانی پنهان نگهدارد، با این کار به نابودی خود سرعت بخشید و عثمانی تصمیم گرفت که کار آن را یکسره کند؛ از سوی دیگر، دیوید که از تهدید و حملۀ عثمانی آگاه شده بود، کوشید با ایجاد جنگی صلیبی علیه عثمانی ها به پاپ متوسل شود و با درخواست کمک از شارل هفتم، پادشاه فرانسه (حسن زاده، ۱۳۷۹، ص ۱۴۹) و اتحاد با ایران و گرجستان در برابر عثمانی بایستد؛ عثمانی به محض آگاه شدن از این روابط، تصمیم خد را عملی ساخت؛ البته، در این میان، اوزون حسن حتی مادرش، سرای خاتون و شیخ حسن کرد را به اردوی سلطان عثمانی فرستاد و برای جلوگیری از نابودی طرابوزان کوششهای بی نتیجه ای انجام داد (همان، ص ۱۴۸).

سلطان محمد فاتح با درک وضعیت به وجود آمده و پیش از آنکه وچکترین فرصتی به امپراتوری طرابوزان بدهد تا از هم پیمانانش کمک بگیرد، با حمله از دو محور خشکی و دریا، در ۲۶ اکتبر ۱۴۶۱ سبب تسلیم و در نهایت انقراض این امپراتوری شد (اوزون جارشلی، ج ۲، ۱۳۷۰، ص ۵۳۱). این رویداد به امپراتوری ۲۵۹ سالۀ طرابوزان به عنوان آخرین حکومت مسیحی منطقه پایان داد و بیش از پیش به استیلای ترکان عثمانی بر منطقۀ حساس آناتولی و راههای تجاری آن کمک کرد. بدیهی است که این امر خوشایند اوزون حسن و سیاستهای توسعه طلبانۀ او نبود؛ به ویژه آنکه راههای ارتباطی و تجاری به اروپا تا حد زیادی از کنترل وی و هم پیمانانش خارج شد.

ب ـ روابط آق قویونلوها با اروپا:

در دورۀ آق قویونلوها برخلاف دورۀ حکومت قراقویونلوها روابط ایران و اروپا به اوج خود رسید. در این زمان، ایران ارتباط سیاسی ـ اقتصادی گسترده ای با دولتهای اروپایی برقرار کرد. غلبۀ اوزون حسن بر جهانشاه قراقویونلو و ابوسعید تیموری، اتحاد با گرجیان و امپراتوری طرابوزان، او را به عنوان یک چهرۀ سیاسی شاخص معرفی کرد و شهرت جهانی یافت (میر جعفری، ۱۳۷۹، ص ۳۲۵). این وقایع همزمان بود با سقوط قسطنطنیه در ۸۵۷ ق / ۱۴۵۳ م. که به وحشت اروپا از عثمانی و تداعی خاطرۀ جنگهای صلیبی منجر شد. با انتشار خبر شکست جهانشاه قراقویونلو، هم پیمان عثمانی، در سال ۸۷۲ ق. دولتهای اروپایی تصمیم گرفتند با ایجاد روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی هر چه بیشتر به اوزون حسن نزدیک شوند؛ به عبارت دیگر:

«با افزایش قدرت آق قویونلوها و بلند آوازه شدن نام امیرحسین بیگ، فرستادگان فرمانروایان کشورهای مختلف متوجه دربار پادشاه با بندر شدند.» (همان).

در این زمان، حکومت تازه نفس عثمانی می توانست افزون بر غرب، برای شرق نیز خطر بزرگی به شمار آید. با فتح استانبول، سلطان محمد فاتح به اعتبار و شهرت کم نظیری دست یافت و با فتوحات جدید خود در اروپا، گویا قصد داشت که همۀ این قاره را تسخیر کند؛ پیشروی پی در پی او به سمت اروپا لرزه بر اندام دولتهای اروپایی انداخت؛ چرا که دولت ـ شهرهایی همچون ونیز که با استفاده از تجارت دریایی و مستعمره هایی که در دیگر نقاط به ویژه در سواحل دریای مدیترانه داشتند، ثروت هنگفتی از داد و ترانزیت کالا به دست آورده بودند و وئجود قدرتی به نام عثمانی منافع آنها را به مخاطره می انداخت.

دولتهای اروپایی تا پیش از ظهور اوزون حسن در صحنۀ سیاست، به دو دلیل عمده توانایی مقابله با ترکان عثمانی را نداشتند: نخست، نبود انسجام و اتحاد میان این دولتها و دوم، نداشتن متحدی قوی در مشرق زمین برای همکاری و حتی کمک جنگی در مواقع لزوم. این دلائل در نهایت تا مدتی سبب سکوت اروپاییان در مقابل فتوحات رعدآسای عثمانی شده بود؛ البته نباید این کونه پنداشت که آنها در این سالها هیچ اقدامی علیه عثمانی ها انجام نداده بودند، بلکه عملکردهایشان در این مدت (پیش از قدرت گیری اوزون حسن) به نتیجۀ شایان توجهی منجر نشده بود. در این هنگام، سلطان محمد فاتح از پشت جبهۀ خود یعنی شرق، آسوده خاطر بود؛ زیرا جهانشاه قراقویونلو متحد وی بود و از جانب او خطری احساس نمی کرد و بی گمان یکی از دلائل پیشرفت تولیۀ سلطان عثمانی در اروپا این آسایش خیال بوده است، اما با روی کار آمدن اوزون حسن اوضاع تغییر کرد و معادلات منطقه ای نیز دچار فعل و انفعالات محسوسی شد. در این وضعیت پاپ و دولتهای اروپایی مانند آلبانی، روسیۀ سفید یا دوک نشین مسکو، دوک ملداوی، دوک نشین بورگندی، رومانی، مجارستان، ناپل، جنوا و ونیز در صدد برآمدند با نامه نگاری و فرستادن سفیر با اوزون حسن ارتباط برقرار کنند. اوزون حسن نیز در مقابل، سفیرانی با نامه و هدیه به این سرزمینها فرستاد (حسن زاده، ۱۳۷۹، ص ۱۵۲).

اروپاییان از برقراری ارتباط با ایران افزون بر جلوگیری از توسعه طلبی عثمانی در غرب اهداف دیگری را نیز دنبال می کردند:

«نخست، تسهیل حرکت جهانگردان اروپایی و دعات عیسوی برای یافتن سرزمین های تازه یا کشف راه های جدید دریایی و زمینی یا اقناع حس کنجکاوی یا پراکندن اصول آیین مسیح و روم، حفظ و برقراری و دوام امنیت در سراسر راه های بازرگانی اعم از زمینی و دریایی و دادن تأمین جانی و مالی به سوداگرانی که از مشرق زمین کالا می خریدند یا کالاهای ساخت اروپا را به کشورهای شرقی می فروختند.» (طاهری، ۱۳۴۹، ص ۴۲).

همچنین در نیمۀ اول قرن نهم هجری قمری / پانزدهم میلادی مهم ترین علاقۀ معنوی اروپاییان در رویکرد به شرق شبیه همان عقیدۀ کهن جنگهای صلیبی، یعنی آزادسازی مزار مقدس بود که البته خیال فتح مصر را هم باید بدان افزود. با سقوط قسطنطنیه انگیزۀ دستیابی مجدد به آنجا به اهداف بالا اضافه شد و اروپاییان بیش از پیش برای یافتن متحدانی در شرق و تشکیل اتحادیه ای منطقه ای کوشیدند. بازتاب این موضوعها نخستین بار در فتوای پاپ نیکلاس پنجم تجلی یافت (۳۰ اکتبر ۱۴۵۳) که در آن،  همۀ ملتهای مسیحی را به جنگ صلیبی علیه ترکان عثمانی فرا خواند و سپس سفیری به نام فرانسیسکن لودوویکودا بولونیا[۶] را به شرق فرستاد[۷]  تا متحدانی برای اروپا بیابد (رویمر، ۱۳۷۹، ص ۱۸۱). این سفیر، پس از مسافرت به گرجستان در سال ۸۶۳ ـ ۸۶۴ ق / ۱۴۵۳ م. در شهر آمد با اوزون حسن دربارۀ اتحاد علیه عثمانی مذاکره کرد. اوزون حسن برای آنکه نشان دهد به اتحاد با طرابوزان و اروپا پایبند و مقید است، همراه سفیر پاپ، سفیری نزد دربارهای اروپایی فرستاد. این سفیران در اواخر دسامبر ۱۴۶۰ وارد رم شدند (هینتس، ۱۳۶۲، ص ۴۵). اهالی رم با دیدن سفیر اوزون حسن تعجب کردند؛ زیرا در میان سفیران تنها این سفیر مسلمان بود و با لباسی جالب توجه در رم ظاهر شده بود. به هر روی، میان سفیر و دولتهای اروپایی مذاکره هایی انجام شد و در نهایت نمایندۀ اوزون حسن به آنان اطمینان داد که ایران در مقابل تهاجم عثمانی در غرب، به دولتهای اروپایی کمک می کند (همان).

رابطه با جمهوری ونیز:

ونیز در آن زمان یک دولت ـ شهر بود و به صورت جمهوری اداره می شد، این جمهوری: «به دلیل موقعیت خاص و دسترسی به آب های آزاد، دارا بودن ناوگان جنگی و تجاری قدرتمند و بنادر مجهز، یکی از قطب های مهم بازرگانی در اروپا به شمار می رفت.

دامنۀ مستعمرانش تا جزایر کرت و قبرس در دریای مدیترانه کشیده شده بود و به همراه رقیب خود، جنوا کالاهایی جون پارچه های ابریشمی و ادویه جات چین، هند، ایران، مصر و عثمانی را از طریق دریای سیاه و مدیترانه به اروپا منتقل می کرد و با حمل کالاها و فراورده های اروپایی به ممالک شرقی، ثروتی هنگفت به دست می آورد. در واقع، پیش از کشف راه های دریایی منتهی به هند، راه های زمینی به خصوص راه های کاروان رو ایران به آناتولی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.» (حسن زاده، ۱۳۷۹، ص ۱۴۹).

این راههای تجاری شرق که به مستملکات ونیز منتهی می شدند، سود فراوانی به جیب بازرگانان ونیزی سرازیر می کردند، اما با تسلط عثمانی بر آناتولی و دریای مدیترانه و حتی دست اندازی به مستعمرات ونیزی ها اوضاع تا حدی به ضرر آنها رقم خورد. ونیزی ها که تا این زمان در ظاهر می کوشیدند روابطشان را با شرق و حتی عثمانی حفظ کنند، به تدریج به این نتیجه رسیدند که در شرق به متحدانی همسو نیاز دارند تا از دست اندازیهای روز افزون عثمانی جلوگیری کنند. این موضوع با تداوم موفقیتها و پیشرویهای سپاه عثمانی بغرنج تر شد؛ به ویژه زمانی که مستملکات ونیزی ها همچون موره و آلبانی به دست عثمانی افتاد.

در یک برداشت کلی می توان گفت که تسلط عثمانی بر قسطنطنیه، بسته شدن راههای تجاری اروپا به مشرق زمین و احتمال تصرف اروپا به دست سلطان محمد فاتح بیش از پیش سبب گرایش پاپ و دولتهای اروپایی به ویژه ونیز به اتحاد علیه عثمانی شد. ونیزی ها در ظاهر امر قصد داشتند با استفاده از نفوذی که در اروپا به دست آورده بودند، نبرد اروپا و عثمانی را به یک چنگ صلیبی دیگر تبدیل کنند؛ اما اینها همه دلائلی خود ساخته بود برای مقاصد پنهانی سران ونیز و دیگر حکومتهای اروپایی که با استفاده از ابزار مختلف در پی رسیدن به منافع سیاسی ـ اقتصادی خود بودند یا به قولی:

«غریزۀ سود جویی و میل بازاریابی از انگیزه هایی بودند که بازرگانان را از قدیمی ترین زمان ها و از دورافتاده ترین نقاط مغرب زمین به سوی ایران می کشانید.» (طاهری، ۱۳۴۹، ص ۳۱).

ونیزیان بیش از هر امری در طلب منافع شخصی خود بودند:

«هدف اصلی جمهوری ونیز بیشتر از آنکه بخواهد خود را سرگرم تعصبات مذهبی نماید، تأمین منافع تجاری با هر یک از دولت ها بدون در نظر گرفتن اینکه پیرو کدام دین و یا مذهبی هستند، بود. بدین جهت، جمهوری ونیز تا زمانی که خللی در منافعش ایجاد نم شد، از جبهه گیری خصمانه علیه دولت و حکومتی که در مقابلش قرار داشت، خودداری می کرد.» (اوزون چارشلی، ج ۲، ۱۳۷۰، ص ۵۳۴).

از سوی دیگر، روند جنگهای صلیبی که در به ثروت و قدرت رسیدن ونیزی ها بسیار اثر داشت، نشان داد که ایشان چندان به غیرت و تعصب دینی پایبند نبوده اند؛ زیرا: «برای سربازان صلیبی که عازم مشرق بودند کشتی و خواربار و اسلحه تهیه می کردند و از این راه سود فراوانی به دست می آوردند و حتی از سرکیسه کردن صلیبیان نیز خودداری نمی کردند.» (نوائی، ج ۱، ۱۳۷۷، ص ۱۱۷).

افزون بر این، در آن هنگام رویدادی دیگر به وقوع پیوست که نیاز ونیز را به ارتباط با ایران بیشتر کرد و آن «هجوم لشکریان عثمانی به جزیرۀ یوبیا[۸]  واقع در مجمع الجزایر یونان بود که نزدیک به سه قرن ونیزیان آن را در تصرف داشتند.» (طاهری، ۱۳۴۹، ص ۴۱).

بی گمان، منافغی که این مجمع الجزایر برای ونیز داشت بی حساب بوده است؛ زیرا ونیزی ها افزون بر تسلطی که بر ترانزیت تجاری این ناحیه داشتند به راحتی می توانستند به اهداف سیاسی و مذهبی خود در آنجا دست یابند، به ویژه آنکه، این جزایر به جز موقعیت مهم استراتژیک از ثروتمندترین بندرهای تجاری یونان به شمار می آمدند.

همزمان با این وقایع در ایران چه گذشت؟ در این هنگام، اوزون حسن «دولت آق قویونلو را به تشکیلات نظامی منظمی وابسته کرده بود دولتش را به صورت دولتی منظم و با اصول قانونی درآورد.» (اوزون چارشلی، ۱۳۷۲، ص ۴۸).

اکنون این پرسش مطرح می شود که اوزون حسن از دشمنی با عثمانی چه اهدافی را دنبال می کرد؟ شرکت اوزون حسن در اتحادیۀ مخالفان عثمانی تصادفی نبود و مهم تر آنکه وی در جایگاهی نبود که منافع خود و حکومتش را نادیده بگیرد. از این دیدگاه، لازم است که در یک دسته بندی اجمالی، دلائل تیرگی روابط ایران و عثمانی بررسی شود:

الف ـ دشمنی ایران با ترکان عثمانی که از دوره های پیش به صورت متناوب وجود داشت، کینه ای دیرین را به وجود آورده بود که این وضعیت جدید می توانست فرصتی برای انتقام گرفتن باشد.

ب ـ ازدواج سیاسی اوزون حسن با دسپینا خاتون که به ایجاد رابطۀ خویشاوندی با امپراتوری طرابوزان و به تعبیری، با جمهوری ونیز منجر شد و به نوعی تعصب خویشاوندی میان اوزون حسن و آنان به وجود آورد.

پ ـ سقوط امپراتوری طرابوزان و تصرف نواحی تحت تسلط این امپراتوری مسیحی که حکام آن، خانوادۀ همسر و همچنین متحد اصلی وی در منطقه بودند، نمی توانست برای او خوشایند باشد.

ت ـ دلائل اقتصادی نیز به نوبۀ خود در تشویق اوزون حسن برای دشمنی بیشتر با عثمانی مؤثر بود. مواردی همچون تسلط عثمانی آناتولی[۹] ، ابراههای بسفر و داردانل و شاهراه تجاری شرق به غرب که در این سالها، حکومتهای ایرانی واسطۀ اصلی این شاهراه بودند و از طریق ترانزیت کالا سود هنگفتی به دست می آوردند و حال، اوزون حسن نمی خواست این موقعیت را از دست بدهد. همچنین وعده های اقتصادی که ارو پاییان در صورت پیروزی به او داده بودند، بی تأثیر نبود.

ث ـ اوزون حسن خود را جانشین قانونی ایلخانان و تیموریان می دانست و حکومت بر بخش وسیعی از آناتولی را سهمی از این میراث می پنداشت.

افزون بر این، جاه طلبیهای اوزون حسن برای به دست آوردن قدرت و نفوذ بیشتر در منطقه، جلوگیری از کشورگشایی سلطان محمد فاتح در شرق و در نهایت، تحریک پاپ و دولتهای اروپایی به ویژه جمهوری ونیز با حمایت عناصر درونی حکومت یعنی دربار و حرمسرا پی گیری می شد، سبب شد اوزون حسن تصمیم بگیرد علیه سلطان محمد فاتح بجنگد؛ بدین ترتیب، وی که به خوبی می دانست به تنهایی توان درگیری با عثمانی را ندارد با دلگرمی و اتکا به هم پیمانانش وارد روابط سیاسی نافرجامی شد که نتیجۀ آن قابل پیش بینی بود؛ از سوی دیگر، سلطان محمد فاتح نیز به این نتیجه رسیده بود که ناگزیر است با شرق بچنگد؛ به ویژه فعالیت ونیز علیه عثمانی در منطقه که باعث شده بود برخی از هم پیمانان عثمانی تعهد خود را زیر پا بگذارند و به پادگانهای عثمانی حمله کنند. جاسوسان عثمانی هم از وقایع پیش آمده آگاهی یافتند و اخبار دریافتی را به سلطان محمد اتح رسانیدند، این جریان، رفته رفته او را به جنگ با شرق مصمم کرد.

فرستادن سفیران:

جمهوری ونیز که حتی پس از فتح استانبول برای کاهش بحران در منطقه و تجدید پیمان صلح با عثمانی، نماینده ای را رهسپار بابعالی کرده بود، با تصویب مجلس سنا و حمایتهای بی دریغ پاپ به: «مجارها و اسکندر بیگ متوسل شد و با پاپ، پادشاه فرانسه، سلطان نشین ناپل و حتی آق قویونلوها و آل قرامان متحد گردید.» (اوزون چارشلی، ج ۲، ۱۳۷۰، ص ۵۳۴). وسفیرانی نزد آنها فرستلد و همچنین برای اطلاع از اوضاع ارتش و توان آق قویونلوها به تناوب چند سفیر روانۀ دربار اوزون حسن کرد.

کیرینی، نخستین سفیر ونیز، در سال ۸۶۸ ق / ۱۴۶۳ م. به ایران فرستاده شد و در آمد به حضور اوزون حسن رسید (حسن زاده، ۱۳۷۹، ص ۱۵۰). اوزون حسن، در اواخر سال ۸۶۹ ق. فردی به نام قاسم حسن را با نامه و هدیه هایی به نمایندگی از جانب خویش به دربار دوک ونیز فرستاد (طاهری، ۱۳۴۹، ص ۶۲). در نتیجۀ این تبادل سفیر و اطلاع نسبی اوزون حسن از وضعیت اروپا و اعلام حمایت ضمنی ایشان، وی تصمیم گرفت برای آگاهی یافتن از میزان توانایی ونیزیان در حمایت از ایران، سفیران دیگری را به ونیز بفرستد؛ بدین ترتیب، در سال ۸۷۷ ق / ۱۴۷۲ م. حاجی محمد را به ایتالیا فرستاد تا با ونیزیان علیه ترکان عثمانی به رایزنی بپردازد و همچنین بتواند در حد توان از آنان کمک مالی و نظامی بگیرد (هینتس، ۱۳۶۲، ص ۷۲ ـ ۷۳).

کاترینوزنو[۱۰] در سفرنامۀ خود، نام چهار تن از سفیران اوزون حسن را در ونیز آورده است: «حاجی محمد، مراد، نیکولو[۱۱] و چفارسا[۱۲]» مردانی که همه «مقرب شاه» بودند و «با پیشنهادهای فراوان» و با هدف بستن پیمانی نظامی بر ضد عثمانی و همچنین «سلطان مصر» به ایتالیا فرستاده شدند. گویا بر اساس این پیمان، ونیزی ها بایست «با نیروی دریایی خود به هر دوکشور عثمانی و مصر حمله می بردند.» (سفرنامه های ونیزیان در ایران، ۱۳۴۹، ص ۲۱۲).

پس از ورود فرستادگان دربار آمد به ونیز، مجلس سنا و بزرگان جمهوری به این نتیجه رسیدند که فرستاده ای را به دربار اوزون حسن بفرستند تا بتوانند بیش از پیش وی را علیه عثمانی تحریک کنند. این شخص کسی نبود جز بزرگ زاده ای به نام کاترینوزنو که پیشینۀ خانوادگی اش نشان از حضور در شرق داشت. وی خواهرزادۀ دسپینا خاتون، همسر اوزون حسن بود و در آن زمان، شاید برای این مأموریت بهترین گزینه به شمار می آمد. خویشاوندی کاترینوزنو با دربار و همچنین پیشینۀ پدرش در شرق می توانست از دلائل مؤثر در گماردن او بدین منصب باشد. وی نسبت به دیگر فرستادگان ونیزی از اختیارات تام، تعداد همراهان و حتی مزد بیشتری برخوردار بود. مهم ترین هدف ونیزی ها از ایجاد ارتباط با اوزون حسن و «فرستادن کاترینوزنو به ایران آن بود که وی پیام دوک و سنای ونیز را جهت حمایت از حسن بیگ برای جنگ با دولت و جلوگیری از پیشرفت سلطان محمد به متصرفات اروپایی به حسن بیگ برساند و به صورت شفاهی او را از کمک نظامی دولت ونیز مطلع سازد.» (یوسف جمالی، ۱۳۷۶، ص ۷۴).

به عبارت دیگر، زنو مأموریت داشت به اوزون حسن بگوید که دولت متبوعش حاضر است:

«یکصد کشتی مسلح و تعداد زیادی کشتی های بزرگ و کوچک دیگر را مسلح کند و از راه دریا به امپراتوری عثمانی حمله برد، مشروط بر آنکه وی با همۀ نیروهای خود از راه خشکی به ترکان بتازد.» (سفرنامه های ونیزیان در ایران، ۱۳۴۹، ص ۲۱۲).

چنان که از منابع و مأخذ برمی آید، زنو با حمایتهای دسپینا خاتون به اهداف خود رسید و با اوزون حسن پیمانی بست و با پافشاری، وی را ترغیب کرد که در نامه ای به امیر گرجستان، او را به جنگ با عثمانی تحریک کند. بی گمان، فعالیت مؤثر ونیزی در ایران، افزون بر آنکه نتایج پرباری برای اروپا داشت، نشان دهندۀ اوج روابط ایران و ونیز بود؛ البته این بدان معنی نیست که ایران فقط پذیرای سفیران ونیز بوده است، دربار اوزون حسن شاهد حضور فرستادگانی از دیگر کشورهای اروپایی مانند لهستان، مجارستان، ملداوی و … نیز بود.

پس از پایان یافتن مأموریت زنو، جوزافا باربارو، دیگر سفیر ونیزیان برای ادامۀ مذاکرات پیشین به دربار اوزون حسن فرستاده شد. در آن هنگام، حاجی محمد، سفیر ایران، در ونیز حضور داشت و به اتفاق باربارو به ایران بازگشت (۱۲ فوریه ۱۴۷۳ / ۸ ـ ۸۷۷ ق). باربارو در این باره می گوید:

«ما از ونیز با دو کشتی رو ر به راه نهادیم و دو کشتی بزرگ دیگر به دنبال می آمدند و پر از سپاهی و مهمات جنگی بود و اینها به غیر از تحف و هدایایی بود که عالیجناب سینیور برای حسن بیگ توسط ما فرستاده بود.» (همان، ص۴۸).

هدیه هایی که باربارو به دربار اوزون حسن آورده بود به جز پارچه های زربفت و ظرفهای سیمین و … تجهیزات نظامی از قبیل «شانزده توپ بزرگ، دویست گلوله کمان از مفرغ و آهن، یک هزار تفنگ، سه هزار سمبۀ آهنی برای گلوله ها، باروت» و … را نیز شامل می شد و همچنین «یک قوج تفنگدار و توپچی زیر فرمان سه سرهنگ و یک فرمانده کل به نام توماس آو ایمولا» به خدمت اوزون حسن درآمدند. (همان، ص ۴۹؛ هینتس، ۱۳۶۲، ص ۷۴).

البته افزون بر این، سفیران ونیزی به اوزون حسن قول داده بودند که در صورت حمله به عثمانی حدود یکصد کشتی جنگی در اختیار وی بگذارند. از آنجایی که ایران بایست به نفع سیاستهای اروپا به ویژه ونیز با عثمانی وارد جنگ می شد، ونیزیان درصدد کسب اطلاع از چگونگی وضعیت سپاه ایران و میزان توانایی آن برآمدند. باربارو در این باره اطلاعات و آمار جالبی از سپاهیان و حتی چارپایان و چادرهای سپاه اوزون حسن نوشته است (سفرنامه های ونیزیان در ایران، ۱۳۴۹، ص ۷۵).

از دیگر گزاشهای معتبری که دربارۀ روابط ایران و ونیز مطالب شایان توجهی دارد، سفرنامۀ جووان ماریا آنجوللو است؛ او که اتفاقی و حتی اجباری در لشکر عثمانی حضور یافته بود، اطلاعات دقیقی از روابط اروپاییان با شرق و وقایع و ویژگیهای دربار اوزون حسن ارائه می کند. این سفرنامه همراه دو سفرنامۀ پیشین به لحاظ تاریخی و سیاسی مکمل یکدیگرند و در شناخت روند حوادث و تحلیل وقایع این دوره به پژوهشگران کمک شایان توجهی می کنند؛ به ویژه آنکه سفرنامۀ آنجوللو از این دیدگاه که وقایع و اتفاقات سپاه عثمانی (سپاه دشمن) را به درستی ثبت کرده، از اهمیت بسیاری برخوردار است و بدین روی، بر غنای تحقیق و مطالعه دربارۀ تاریخ این دوره افزوده است. در این میان، سفرنامۀ دیگری وجود دارد که با دیگر سفرنامه ها اندکی متفاوت است. این سفرنامۀ معتبر که آمبروزیو کنتارینی در تاریخ ۲۳ فوریه ۱۴۷۳ / ۸۷۷ ـ ۸۷۸ ق. نگارش آن را آغاز کرد و با پایان سفر خود در تاریخ ۱۰ آوریل ۱۴۷۷ / ۸۸۱ ـ ۸۸۲ ق. آن را به پایان رسانید (همان، ص ۱۱۵) گویای آن است که هدف و انگیزۀ مسافرت نویسنده، سیاسی ـ دینی بوده است، به ویژه آنجا که می گوید:

«من، آمبروزیو کنتارینی، فرزند مسر بندتتو، از سوی حضرت فرمانروای ونیز در شورای پردگادی به سفارت در دربار اعلاحضرت اوزون حسن، پادشاه ایران منصوب شدم که به پاس نیات صادقانۀ مخدوم خود، حضرت فرمانروای ونیز و به جهت خیر و صلاح عالم مسیحیت و به افتخار نام خداوند ما عیسای مسیح و مادر بزرگوارش، ترس از خطر را فراموش کنم و با دلشادی و خرسندی برای خدمت فرمانروا و دین نصارا به سفر روم …» (همان).

مطالعۀ سرگذشت سفیران ونیزی در این دوره، نشان می دهد که آنها به جز اهداف سیاسی و اقتصادی، اهداف دینی را نیز دنبال می کرده اند؛ آن گونه که در اغلب مسافرتها چند کشیش نیز با سفیران همراه بوده این. از سویی، می دانیم که اوزون حسن تسامح مذهبی داشت و همسرش هم از آمدن روحانیون مسیحی استقبال شایانی می کرد؛ اما این بدان معنا نیست که وی در پی تغییر دین یا گرایش به مسیحیت بوده، بلکه جلب توجه هر چه بیشتر ونیزی ها به سمت ایران مهم ترین انگیزۀ این تسامح بوده است.

آغاز جنگ:

اهداف مشترک ایران و اروپا موجبات روابط گستردۀ خارجی را در این دوره از تاریخ ایران فراهم آورده و همین ارتباط در نهایت موجب شد که اروپا به ویژه جمهوری ونیز، ایران را به جنگ با عثمانی تحریک کند؛ امری که فرجام خوشی برای ایران به ارمغان نیاورد. اوزون حسن با حمایت و پشتیبانی غرب، به تدریج برای نبرد با عثمانی آماده شد، اما برای آغاز جنگ هنوز یک مشکل وجود داشت و آن هم دسترسی به سلاح گرم بود که به رغم وهده های متحدان، اوزون حسن هنوز به آن دست نیافته بود؛ البته ونیزان برای او اسلحه فرستاده بودند اما برای دسترسی به آنها نیاز بود تا سرزمین قرامان را فتح می کند و آنگاه از راه دریا اسلحه ها را تحویل بگیرد.

اوزون حسن صلاح دید مدتی نظاره گر جنگ اروپاییان با سلطان محمد فاتح باشد تا در موقعیت مناسب یعنی زمانی که متحدن اروپایی ضربۀ اساسی را بر ترکان عثمانی وارد کردند، ازپشت سر حملۀ خود را آغاز کند. او در سال ۸۷۷ ق / ۱۴۷۲ م. به متصرفات عثمانی یورش برد (میر جعفری، ۱۳۷۹، ص ۲۹۷) و در این میان، توانست نظر شاهزادگان ترکمنی را که مورد غضب سلطان عثمانی قرار گرفته بودند، جلب کند و حتی به آنان وعدۀ احیای موقعیت پیشینیانشان را بدهد (شاو، ج ۱، ۱۳۷۰، ص ۱۲۵).

در اواخر سال ۸۷۷ ق. یک ناوگان ونیزی حامل تجهیزات وعده داده شده و یک ناوگان متعلق به نیروهای متحد اروپایی به سوی دریای اژه روانه شدند. فردی به نام آدمیرال پی یترو موچینیو «با ناوگانی مرکب از نود و نه کشتی گالی ونیزی، ناپلی، قبرسی و متعلق به پاپ وارد شده و ضمن محاصره و تسخیر شهرها، استحکاماتی در ساحل ایجاد کرد.» (رویمر، ۱۳۷۹، ص ۱۸۵).

سلطان محمد هم که دیگر می دانست نبردی شدید در پیش است، خود را برای آن آماده کرد. سرانجام، جنگ سختی در اطراف رود فرات و سپس در نزدیکی ترجان و ناحیه ای به نام اوچ آغرلو با مرکزیت اتلق بلی به وقوع پیوست (میر جعفری، ۱۳۷۹، ص ۲۹۸). در نبردهای اولیه، پیروزی با سپاه ترکمانان بایندری بود، تا آنجا که توانستند سه شهر بزرگ توقات، ملطیه و سیواس را تصرف کنند، اما در مرحلۀ نهایی جنگ که در ۱۲ اوت ۱۴۷۳ / ریع الاول ۸۷۸ در نزدیکی ترجان اتفاق افتاد، اوزون حسن شکست خورد (هنتیس، ۱۳۶۲، ص ۷۹). بازرگان گمنام ونیزی در این باره مینویسد:

«اوزون حسن با بی صبری منتظر رسیدن توپخانه ای بود که دولت فخیمۀ ما فرستاده بود، اما چه سپاهیان امدادی و چه توپ های ونیزی با سرعتی که مقتضای زمان بود، نرسیدند و حال آنکه لشگر ترک که به خوبی مجهز به توپخانه بود به موقع به مرزهای ایران رسید. حسن بیگ از این ماجرا نگران شد اما ناگزیر در حالی که هر ساعت چشم به راه رسیدن قوای امدادی ایرانیان و توپخانۀ ونیزیان بود، همچون شاهان بزرگوار بر آن شد که با لشگری که همراه خود داشت با دشمن رویارویی می شود.» (سفرنامه های ونیزیان در ایران، ۱۳۴۹، ص ۳۹۶ ـ ۳۹۷).

علت شکست اوزون حسن، دسترسی نداشتن به سلاح گرم یا توپ و تفنگی بود که ونیزیان برایش فرستاده بودند. جالب است که بعدها همین اتفاق یعنی برتری نظامی عثمانی و در اختیار داشتن سلاح آتشین در جنگ چالدران علت اصلی شکست صفویان شد. افزون بر این، کوتاهی اروپاییان در حمایت از اوزون حسن نیز از دیگر دلائل شکست وی به شمار می آید.

با این حال، خبر شکست اوزون حسن، موجی از حزن و اندوه را در اروپا به وجود آورد. او که در این جنگ کمک مستقیمی ار اروپا نگرفت به خوبی دریافت که دیگر از متحدان مسیحی کاری برنمی آید؛ بنابراین، «سفرای اروپایی را مرخص کرد و مجدداً توسط زنو، سفیر ونیزی نامه هایی به پادشاهان اروپا مبنی بر اظهار امیدواری در آغاز جنگ مجدد علیه عثمانی فرستاد.» از آن سو، کنتارینی هم در پاسخ به نامۀ او به ایران فرستاده شد. (حسن زاده، ۱۳۷۹، ص ۱۵۲).

پس از جنگ اتلق بلی و صلح میان ایران و عثمانی، رود فرات مرز غربی ایران با عثمانی شد. پس از آن، میان حکومت آق قویونلو و امپراتوری عثمانی صلحی به نسبت پایدار برقرار شد که در نتیجۀ آن، دربار آمد دیگر جایی برای سفیران اروپایی نداشت و اوزون حسن حتی برخی از آنها را از دربار اخراج کرد.

رویداد دیگری که در واپسین سالهای عمر اوزون حسن اتفاق افتاد، متارکۀ او و دسپینا خاتون بود که بیش از هر امری به شکست اوزون حسن از عثمانی و حمایت نکردن اروپاییان از وی ارتباط داشت.

پس از شکست اوزون حسن، بسیاری از متحدان وی در آناتولی مجدد به سلطۀ عثمانی تن در دادند و کشورهای اروپایی نیز پی بردند که اوزون حسن دیگر توان مقابله با سلطان محمد فاتح را ندارد. رابطۀ جانشینان اوزون حسن با عثمانی نیز از ثبات و آرامش نسبی برخوردار بود و همین امر سبب قطع رابطۀ سیاسی آنها با اروپا شد و از این دوره سندی مبنی بر وجود ارتباط میان آنان و اروپاییان در دست نیست.

دلائل اقتصادی اتحاد اروپا:

ایجاد ارتباط و یا اتحاد اروپا با شرق آن روز، افزون بر مسائل سیاسی و دینی می توانست دلائل مهم تری هم داشته باشد. در بحث از روابط، یکی از مهم ترین مسائلی که باید در نظر گرفته شود، انگیزه های اقتصادی برقراری یک ارتباط است. تردیدی نیست که در دورۀ مورد بحث، منافع اقتصادی اروپاییان به خطر افتاده بود. توسعه و تجهیز روز افزون ارتش و ناوگان دریایی عثمانی و همچنین سقوط روم شرقی و بسته شدن تنگه های استراتژیک بسفر و داردانل، ضربۀ جبران ناپذیری بر منافع اقتصادی دولتهای اروپایی وارد آورد؛ آنها نمی توانستند مسدود شدن راههای تجاری به شرق را تحمل کنند؛ زیرا شاهرگ حیات اقتصادی اروپا بود.

با نگاهی به فعالیتها و آمار کالاهای تجاری اروپا در می یابیم که از راههای تجاری شرق، سود بسیاری به این قاره وارد می شده است. یکی از آثار مثبت جنگهای صلیبی برای اروپاییان رونق تجترت، با مشرق زمین بود. آنان، این داد و ستد تجاری را حتی تا چین پیش بردند. جمهوریها و دولت ـ شهرهای کوچکی همچون ونیز و جنوا با ناوگانهای مجهز نظامی و تجاری توانستند جای جای دریای مدیترانه را در نوردند و با ساختن مستعمره های بزرگ و کوچک، پایگاههای تجاری وسیعی برای خود به وجود آوردند.

«افتادن شهر قسطنطنیه به دست ونیزیان و رفت و آمد عیسویانی که برای زیارت بیت المقدس یا شرکت در جنگهای صلیبی از اروپا به مشرق زمین می رفتند، تدارک مواد غذایی و اسلحه و وارد کردن کالاهای شرقی مانند حریر ایرانی، دیبای شرقی، ادویه هندی و ظروف چینی موجب شد که حوزۀ ونیز به صورت یک مرکز عظیم تجارتی درآید. ونیزیان، فلفل، دارچین، زنجبیل، کندر، چوب چینی، تریاک، زردچوبه و هل را از مشرق زمین به اروپا می رسانیدند و کتان روسی، پارچه های پشمی قبرسی، پوست سمور و دیگر حیوانات و سایر کالاهای اروپایی را به مشرق زمین می رسانیدند.» (نوائی، ج ۱، ۱۳۷۷، ص ۱۱۶).

با توجه به این مطالب، فتح قسطنطنیه ضربۀ مخربی بر پیکرۀ اقتصاد دولتهای اروپایی به ویژه دولت ـ شهرهای ایتالیایی وارد آورد و برتری دریایی ونیز، جنوا و پیزا را درهم شکست و مقدمات چیرگی کشورهایی چون اسپانیا، فرانسه، پرتغال، هلند و انگلستان را در عرصۀ دریاها فراهم کرد؛ بدین ترتیب، می توان گفت که درهم شکستن قدرتهایی که با ناوهای کوچک خود، بازرگانی در مشرق و برتری تجارت دریایی را در دست داشتند، از نتایج دراز مدت فتح قسطنطنیه بود (طاهری، ۱۳۴۹؛ ص ۴۲ ـ ۴۳).

گفتنی است که تسلط ترکان عثمانی بر قسطنطنیه و اروپای شرقی برای همۀ حکومتهای اروپا ناخوشایند نبود، بلکه اوضاع پیش آمده برای برخی از آنها سودمند بود:

«کشورهای لهستان و مجارستان به علت مجاورت و ارتباطی که با مسلمانان داشتند به دو دلیل علناً با دولت عثمانی مخالفت نمی کردند: یکی آنکه یارای مقاومت در برابر آن دولت را نداشتند و دیگر آنکه، این ارتباط از نظر فرهنگی و اقتصادی کاملاً به نفع آنها بود و اگر گاهی هم با جمهوری ونیز اظهار همدردی و همگامی می کردند، فقط جنبۀ لفظی داشت و عملاً دست به هیچ گونه اقدام خصمانه ای نمی زدند.» (کنتارینی، ۱۳۴۹، ص ۲).

میزان صدمۀ مالی و خسارت اقتصادی که از جانب عثمانی به اروپاییان دارد آمد، یکسان نبود؛ برخی به دلیل مسامحه و سازش کمتر لطمه خوردند و حتی سود مادی نصیبشان شد، اما برخی دیگر، چون جنوا، پیزا و به ویژه ونیز که پرچم جنگ با عثمانی را در دست داشتند، بسیار متضرر شدند؛ پس، بی گمان می توان به این نتیجه رسید که مهم ترین دلیل برقراری روابط بین شرق و غرب همانا عوامل اقتصادی بوده است.

نتیجه

در دورۀ آق قویونلو به جز دوره ای کوتاه، آن هم در زمان حکومت اوزون حسن آق قویونلو، روابط ایران و اروپا بسیار محدود بوده است. این دورۀ کوتاه، هر چند به روابط نافرجام ایران و غرب معروف شده است، هنوز جای بحث دارد. بررسی جنبه های مثبت و منفی روابط ایران و اروپا بهترین راه برای درک نتیجۀ برقراری این ارتباط است.

به جز تنظیم مبادلات اقتصادی میان شرق و غرب، بی گمان به رسمیت شناختن حکومت آق قویونلو از سوی قدرتهای بزرگ اروپایی آن زمان و تثبیت جایگاه ایران در منطقه، ورود برخی اختراعات و دستاوردهای جدید اروپاییان به ایران و پدیدار شدن هنر ایرانی در شهرهای اروپایی مهم ترین جنبه های مثبت برقراری ارتباط میان ایران و اروپا بوده است. سرپرسی سایکس در مورد تبادل سفیران و تأثیر هنر و صنعت ایرانی در اروپای آن روز می نویسد:

«پایدارترین نتیجۀ این هیئت های سیاسی و نمایندگان همانا اقامت یک عده از صنعتگران فلزی ایران در ونیز بوده است. ایشان در آنجا از هنرهای خودشان مسطوره[۱۳] و نمونه ای عالی و برجسته ای رواج دادند. این نقشه ها و طرح ها تا نورنبرگ و اگسبرگ اشاعت و انتشار یافت و کتاب هایی در آنجا از این الگوها نوشته شد که در آنها طرح های عجیب مشبک کاری و درهم را با زرگری وفق داده اند و با آن منطبق ساختند. این کتاب ها مخصوصاً کتاب ویرجبل سولیزتومبرگ به تمام اطراف و اکناف انتشار یافت و حتی به انگلستان رسید؛ چنان که کارهای زرگری زمان ملکه الیزابت شاهد صادقی است بر نفوذ صنایع ایران.» (همو، ج ۲، ۱۳۳۰، ص۲۰۲ ـ ۲۰۳).

بی گمان، از این دوره به بعد بود که توجه کشورهای اروپایی به موقعیت تجاری و نظامی ایران در منطقه جلب شد؛ بنابراین، تقویت توان نظامی ایران در پیشبرد اهداف سیاسی، اقتصادی اروپا مهم به نظر رسید. آمدن مستشاران نظامی به ایران و مجهز کردن آق قویونلوها به اسلحۀ گرم و به کارگیری آن در نبردهای مختلف داخلی و خارجی ـ در واپسین سالهای عمر اوزون سن ـ نخستین گام اروپاییان در رسیدن به اهدافشان بود.

این روند به لحاظ سیاسی چه سودی برای ایران داشت؟ اگر بپذیریم که ایران در زمان اوزون حسن از نظر سیاسی و نظامی جنبۀ ابزاری یافته بود و در جنگ با عثمانی، نرسیده به موقع کمکهای نظامی غرب، شکست سنگینی را بر او تحمیل کرد و موجب از دست رفتن نواحی غرب و شمال غربی خاک ایران و مسدود شدن مرز غربی ایران تا رود فرات شد و خسارت جبران ناپذیری بر کشور وارد آورد، بی گمان به ذهن می رسد که این رابطه به لحاظ سیاسی شکست خورد و هیچ سودی برای ایران نداشت، اما باید توجه کنیم که برقراری همین ارتباط نافرجام، مقدمه و تجربه ای شد برای صفویان که با آگاهی بیشتر (به ویژه در زمان شکوفایی سیاسی و اقتصادی آنها) روابط دیپلماسی ایران و اروپا را از سر گیرند و در این راه به جز جنبۀ سیاسی و اقتصادی، شکوه و عظمت فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و هنر و معماری ایران را در اروپا به نمایش بگذارند.

کتابنامه

  1. اوزون چارشلی، اسماعیل حقی، تاریخ عثمانی، ج ۲ برگردان: وهاب ولی، تهران: مؤسسه مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۰٫
  2. ــــــــــــ ، تاریخ عثمانی، ج ۱، برگردان: وهاب ولی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰٫
  3. ــــــــــ ، «نگاهی به تشکیلات دولتهای قراقویونلو و آق قویونلو»، برگردان: وهاب ولی، مجله تحقیقات تاریخی، ش ۸، بهار ۱۳۷۲٫
  4. حسن زاده، اسماعیل، حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو، تهران: سمت، ۱۳۷۹٫

۵٫دهخدا، علی اکبر، لغت نامۀ دهخدا؛ تهران: مجلس، ۱۳۲۵٫

  1. روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش و تصحیح چارلز نورمن سبدن، تهران: کتابخانه صدر، ۱۳۴۷٫
  2. روبمر، ه ر، «سلسله های ترکمانان»، تاریخ ایران دوره تیموریان (پژوهش از دانشگاه کمبریج)، برگردان: یعقوب آژند، تهران: جامی، ۱۳۷۹٫
  3. سابکس، سربرمی، تاریخ ایران، ج ۱، برگردان: سید محمد تقی فخر داعی گیلانی، تهران: چاپخانه نگین، ۱۳۳۰٫
  4. سفرنامه های ونیزیان در ایران، برگردان: منوچهر امیری، تهران: خوارزمی، ۱۳۴۹٫
  5. شاو، استانفورد جی و ازل کورال شاه، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج ۱، برگردان: محمود رمضان زاده، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰٫
  6. طاهری، ابوالقاسم، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، تهران: فرانکلین، ۱۳۴۹٫
  7. کنتارینی، آمبروسیو، سفرنامه آمبروسیو کنتارینی، برگردان: قدرت الله روشنی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۹٫
  8. معین، محمد، فرهنگ معین، چ ۱۳، تهران، ۱۳۷۸٫
  9. میر جعفری، حسین، تاریخ تیموریان و ترکمانان، اصفهان: سمت و دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۹٫
  10. نوائی، عبدالحسین، ایران و جهان، ج ۱، چ ۴، تهران: هما، ۱۳۷۷٫
  11. هینتس، والتر، تشکیل دولت ملی در ایران، برگردان: کیکاووس جهانداری، چ ۳، تهران: خوارزمی، ۱۳۶۲٫
  12. یوسف جمالی، محمد کریم، زندگانی شاه اسماعیل اول، کاشان: محتشم، ۱۳۷۶٫

 

[۱] . آق قویونلوها، یکی از قبایل بیست و چهار گانۀ اوغوز بودند که بر بیقهای خود گوسفندان سفید ترسیم می کردند. آنها پس از برچیدن حکومت قراقویونلوها و آخرین بازماندۀ تیموریان یعنی ابوسعید تیموری به اوج قدرت سیاسی ـ نظامی رسیدند و سرانجام در سال ۹۲۰ق. به دست شاه اسماعیل اول صفوی از بین رفتند (یوسف جمالی، ۱۳۷۹، ص۳۱۱ ـ ۳۱۴؛ حسن زاده، ۱۳۷۹، ص۷۱ ـ ۷۲).

[۲] . مؤسس و مقتدرترین پادشاه سلسلۀ ترکمانان آق قویونلو بود که با از میان بردن ابوسعید تیموری و جهانشاه قراقویونلو، حکومت نیرومندی به وجود آورد.

[۳] . سلطانن محمد دوم از سلاطین به نام و مقتدر عثمانی بود که در سال ۱۴۵۱م. به تخت سلطنت نشست و اندکی پس از آن در سال ۱۴۵۳م. قسطنطنیه را فتح و امپراتوری بیزانس را ساقط کرد (اوزون چارشلی، ۱۳۷۰، ص ۱۶۷ ـ ۱۶۸).

[۴] . در پی فتح استانبول به دست لاتن ها «الکسی کومنن، از افراد سلسلۀ کومنن که به طرابوزان فرار کرده بود، در سال ۶۰۱ ق / ۱۲۰۴ م. امپراتوری با همین نام تأسیس نمود.» این امپراتوری از راه بازرگانی کسب درآمد می کرد و به لحاظ قرار گرفتن در مسیر تجارت میان شرق و غرب و همچنین داشتن روابط مستحکم تجاری با دولت ـ شهرهای اروپایی از جمله ونیز از موقعیت سیاسی ـ اقتصادی مهمی برخوردار بود؛ به همین سبب در معادلات سیاسی منطقه نقش مؤثری داشت (اوزون چارشلی، ۱۳۷۰، ص ۵۴ـ ۶۱ و ۵۲۹ ـ ۵۳۰).

[۵] . آمد «نام شهری قدیمی و مستحگم در شمال بین النهرین و آن با سنگهای سیاه بنا شده و شط دجله آن را چون هلالی احاطه کرده است و در قرب آن چشمهایی است که شهر را آب دهد و امروز به دیار بکر معروف است.» (لغت نامه دهخدا، ۱۳۲۵، مدخل آمد).

[۶].  Franciscan Ludovico da Bologna

[۷] . هینتس در کتاب تشکیل دولت ملی در ایران عقیده دارد که پاپ کالیکست سوم در سال ۱۴۵۶ م / ۱۸۶۰ ـ ۱۸۶۱ ق. یکی از راهیان فرانسیسکانی به نام لود وویکو دا بولونیا را برای تحریک علیه عثمانی به شرق فرستاده است؛ در حالی که نوشته های رویمر در ذکر سال و نام پاپ با آن تناقض دارند (هینتس، ۱۳۶۲، ص ۴۳ ـ ۴۴).

[۸]. Euboea

[۹] . برای اطلاع بیشتر از روند پیشروی و تصرف عثمانی در آناتولی و برخورد آن با آق قویونلوها، ر، ک، به: استانفورد جی. شاو و ازل کورال شاو، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۶٫

[۱۰]. Catetino  Zeno

[۱۱]. Nicolo

[۱۲]. Chefarsa

[۱۳] . مسطوره در اینجا به معنی کالا است (معین، ۱۳۷۸، مدخل مسطوره).

این خبر را به اشتراک بگذارید :