سردمدار و پرچمدار گفتمان اعتدال
علی ططری
مدیر مرکز اسناد و کتابخانه مجلس شورای اسلامی
آیتالله هاشمی رفسنجانی نزدیک به ۶۰ سال سابقه مبارزه و فعالیت سیاسی داشت که شاید کمتر رجل سیاسی را در تاریخ معاصر ایران بتوان سراغ گرفت که دارای چنین کارنامه پربار و پرکاری باشد. شخصیت ایشان از سه بعُد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قابل تعمق و تأمل است. اگرچه بیشتر ابعاد سیاسی و اقتصادی او شناخته شده بوده و در وجوه اخلاقی، رفتاری و اجراییاش بارز شده اما میتوان او را از درون یک مرد فرهنگی دانست. شاید از این جهت ابعاد سیاسی و اقتصادی شخصیت او براق شده باشد که نیاز دوران و شرایط بود که او را به این سمت و سو کشاند. برای اثبات این مدعا باید عمر فعالیتهای او را به سالهای پیش و پس از انقلاب تقسیم کرد. او پس از انقلاب از ابتدای شکلگیری نظام اسلامی در صحنه حضور داشت؛ از بنیانگذاری نهادهای انقلابی تا ریاست مجلس و در نهایت ریاست جمهوری. او در جایگاه ریاست سه دوره نخست مجلس شورای اسلامی، نقش بسزایی در اثبات قوه مقننه ایفا کرد به نحوی که مجلس امروز، مدیون اوست اما او در سالهای ریاست جمهوری دولتهای پنجم و ششم، قدم در راه سازندگی پس از جنگ گذاشت؛ سالهایی که اقتصاد ایران متزلزل بود، سکاندار شد و با توجه به اقتصاد باز و تقویت بخش خصوصی، کشتی اقتصاد ایران را راهبر و راهنما شد، اما ایشان پس از ریاست جمهوری، توجه و علاقه نهفتهاش به فرهنگ، شکل و شمایلی دیگر یافت که نشانه آن، دیدارهای منظم با گروهها و انجمنهای فرهنگی تا همین روزهای آخر بود.
اما منظر دیگر شخصیت او، خاطرهنگاری است. او از معدود رجل سیاسی تاریخ معاصر ایران است که دست به نگارش یادداشتها و خاطرات روزانه زد که در سالهای اخیر تحت عنوان کلی «عبور از بحران» منتشر شد. نمونه این گفته، خاطرات مهدیقلیخان هدایت معروف به مخبرالسلطنه در کتاب «خاطرات و خطرات»، دکتر محمد مصدق در کتاب «خاطرات و تلمات مصدق»، میرزا صادقخان مستشارالدوله در کتاب «خاطرات و اسناد مستشار الدوله صادق»، سید حسن تقیزاده در کتاب «زندگی طوفانی» و اسدالله علم در کتاب «یادداشتهای علم» است. کمتر خاطراتی را با این کمیت و کیفیت میتوان یافت که وقایع زمانه خود را به این شکل توصیف و تحلیل کرده باشد، اما در این میان نباید از کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» گذشت که همین عنایت ایشان به شخصیت امیرکبیر، محل توجه است. اگرچه هاشمی رفسنجانی را باید سردمدار و پرچمدار گفتمان اعتدال دانست و امیرکبیر به سبب عقبماندگی جامعه، بعضاً دست به تندروی و شدت عمل زد، اما هر دو در اصلاحگری و برنامهریزی نوین سرآمدان روزگار خود بودند.
این خبر را به اشتراک بگذارید :