ميدان بهارستان در طي ۱۱۰ سال تاريخ اخير ايران که همزمان با ايجاد پارلمان در ايران است حوادث تلخ و شيرين فراواني را به خود ديده است. در لابه لاي روز شمار وقايع تاريخي بهارستان حوادث روزهاي پاياني تيرماه سال ۱۳۳۱ از جمله با اهميت ترين آنها به شمار مي آيد که در رخدادهاي سياسي تاريخي از آن به نام «قيام سي تير» ياد مي شود.در طي دوران نخست وزيري دکتر محمد مصدق از ارديبهشت ۱۳۳۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وقايع و حوادث فراواني براي ملت ايران اتفاق افتاد، هر چند که تلخ ترين آن حوادث يعني سرنگوني مصدق در يک کودتاي برنامه ريزي شده توسط عوامل داخلي و خارجي از همه آن وقايع معروف تر و ناگوارتر بود اما در آن ايام بودند رخدادهايي که نشان از انسجام و وحدت و تحقق خواسته هاي مردم بود، از آن جمله مي توان به وقايع منتهي به روز سي تير ۱۳۳۱ اشاره کرد و البته همين حوادث سرآغازي بود براي سرنگوني دولت دکتر مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲٫ اسناد، خاطرات، منابع و مطبوعات فراواني از وقايع تير ماه ۱۳۳۱ در دسترس است که چشم انداز تقريباً مناسبي از اين ماجرا براي ما ترسيم مي کنند، به طوري که اين منابع دسته اول در خاطرات اسناد و مطبوعات نمود مي يابد.

واقعه سي تير
داستان از اواسط خرداد سال ۱۳۳۱ آغاز شد، زماني که محمدرضا شاه ديگر علاقه چنداني به ادامه نخست وزيري دکتر مصدق نداشت و با فشار دولت بريتانيا و حتي امريکا براي معرفي احمد قوام و سيد ضياء الدين طباطبايي براي منصب نخست وزيري تصميم به انجام سلسله اقداماتي براي سرنگوني دولت مصدق و البته جابه جايي نرم قدرت گرفت. اينکه شاه علاقه اي به ادامه صدارت مصدق نداشت امري مبرهن بود اما شاه به دلايل تاريخي و سياسي علاقه اي هم به قدرت گيري قوام و سيد ضياء نداشت،زيرا در چشم اندازي نه چندان دور از ذهن مي دانست ممکن است با آمدن آن دو تاج و تخت شاهي هم به مخاطره افتد در نتيجه پس از بررسي هاي لازم راه سومي را در پيش گرفت که از خاطرات و مستندات موجود تا ميزان فراواني قابل بازيابي است و آن انتخاب شخص ديگري از جبهه ملي براي نخست وزيري بود و در راس آنها حسين مکي و الهيار صالح قرار داشتند. اين موضوع در خاطرات مکي به وضوح آمده است. حسين مکي اين موضوع را علاوه بر اينکه در آثار خود انعکاس داده در چند مصاحبه شفاهي نيز بدان اشاره کرده است و همسر حسين مکي نيز برآن تاکيد دارد.
از ابتدا مشخص بود که تلاش محمدرضا شاه براي قانع کردن فرد ديگري از جبهه ملي ثمر بخش نيست. از سوي ديگر در همين بحبوحه شايعاتي در ميان افکار عمومي نشر يافته بود که کودتايي در راه است. بر پايه برخي شواهد اين گونه شايعات بي پايه از سوي عوامل انگليس به طور بي سابقه اي در حال انتشار بود، دکتر مصدق براي پيشگيري از کودتايي که تاريخ آن مشخص نبود اما انجام آن را حتمي مي دانست، مي خواست قدرت خود را در حوزه نظامي و انتظامي به طور کامل تثبيت کند. مآلاً اعتماد چنداني هم به شاه و بويژه خانواده سلطنتي نداشت، از اين رو همزمان با تلاش شاه براي جلوگيري از حيات دولت مصدق، او نيز به دنبال بسط قدرت خود بود، اين تقابل که در روزهاي پاياني تير ماه ۱۳۳۱ به اوج خود رسيد، در يک فراز و فرود نه چندان مبهم و پيچيده سبب بروز چالشي جدي بين دولت و دربار شد، به طوري که با درخواست پست وزارت جنگ از سوي دکتر مصدق و مخالفت محمدرضا پهلوي با خواسته وي و به تبع آن استعفاي مصدق، بحراني تمام عيار در پايتخت و شهرهاي مهم ايران پديدار شد. در اين سال مجلس سنا نخستين دوره حيات خود را تجربه مي کرد و همراهي بسيار ضعيفي با مصدق داشت، آماري در حدود ۱۴ نفر از اين مجلس موافق مصدق بودند، مجلس شوراي ملي هم همراهي موثري با او نداشت.
مخالفت شاه با اختيار تعيين وزير جنگ براي مصدق و همراهي نکردن مجلسين (سنا و شورا) و فشار روحي که از نتيجه نگرفتن بحث ملي شدن صنعت نفت در جامعه ايجاد شده بود سبب شد دکتر مصدق نامه اي به تاريخ ۲۵ تير ۱۳۳۱ به اين مضمون بنويسيد: «چون در نتيجه تجربياتي که در دولت سابق به دست آمده پيشرفت کار در اين موقع حساس ايجاب مي کند که پست وزارت جنگ را فدوي شخصاً عهده دار شود و اين مورد تصويب شاهانه واقع نشده. البته بهتر آن است که دولت آينده را کسي تشکيل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منويات شاهانه را اجرا کند. با وضع فعلي ممکن نيست مبارزاتي را که ملت ايران شروع کرده است پيروزمندانه خاتمه دهد.»بدين ترتيب دکتر مصدق استعفاي خود را تقديم شاه کرد و مجلس نيز بلافاصله در تاريخ ۲۶ تير ماه ۱۳۳۱ با صدارت احمد قوام موافقت کرد، به تبع آن شاه حکم نخست وزيري وي را صادرکرد.انتشار خبر نخست وزيري قوام از راديو ايران، با مخالفت هاي بسياري از سوي طيف ها و طبقات مختلف اجتماعي مواجه شد. روز ۲۸ تير ماه ۱۳۳۱ آيت الله سيد ابوالقاسم کاشاني در حمايت از دولت دکتر مصدق طي چند اعلاميه خطاب به افسران و سربازان ارتش و قوام مخالفت جدي خود را اعلام کرد و حتي تهديد به اعلام جهاد نمود. بازتاب اعلاميه هاي آيت الله کاشاني در تمام اقصي نقاط ايران قابل احساس بود. از سوي ديگر جريان هاي ملي گرا و حتي چپ و حزب توده بسيار فعال عمل کردند ،اعتصابات و تظاهرات عمومي مردم در روز سي ام تير ماه ۱۳۳۱ به اوج خود رسيد در نتيجه تيراندازي نيروهاي انتظامي و نظامي تعدادي از اهالي پايتخت و شهرستان ها به شهادت رسيدند،اما سرکوب ها نتيجه نداد و دربار ناگزير از مواضع خود کوتاه آمد و دست به دامان آيت الله کاشاني و سران جبهه ملي شد، دولت قوام در همان روز سي ام تير سقوط کرد و مجلس بلادرنگ با نخست وزيري دکتر مصدق موافقت کرد، محمدرضا شاه هم روز سي و يک تير ۱۳۳۱ با راي ديوان لاهه، مبني بر عدم صلاحيت خود در مساله رسيدگي به شکايت بين دولت ايران و شرکت نفت ايران و انگليس، موفقيت ديگري براي مصدق و حاميان او به دست آمد که باعث شور و هيجان عمومي مردم شد، هر چند توام شدن چند موفقيت در جريان وقايع روزهاي پاياني تير ۱۳۳۱ براي دکتر مصدق و هوادارانش به دست آمد اما آنها هيچ گاه فکر نمي کردند اين توفيق نسبي آغاز پاياني ناخوشايند براي دولت ملي و اميدهايي باشد که مردم آن روز ايران بدان دل بسته بودند. اگر حادثه سي تير را يک پيروزي قاطع براي دکتر مصدق بدانيم به نظر مي رسد کمي بايد در اين ادعا تامل کنيم ،زيرا اين حادثه سرمنشا حوادثي شد که سال بعد منجر به سقوط دولت مردمي او شد. در پيوند با اين ادعا نظرات و دلايل فراواني تاکنون مطرح شده است اما اين نکات قابل توجه است. هر چند حادثه سي تير ۱۳۳۱ نشان داد که وحدت رويه گروه هاي مذهبي و ملي مي تواند تا حد فراواني شاه را منفعل کند و سرکوب شديد نيروهاي نظامي و انتظامي ثمر نبخشيد اما موج شديدي که در نشريات داخلي و خارجي نسبت به ناتواني محمدرضا شاه در سرکوب مخالفان ايجاد شد و وي را برخلاف پدرش فردي سست عنصر جلوه مي داد سبب شد تا شاه به دنبال فرصتي براي اثبات نظري خلاف اين مدعا باشد که اين فرصت را دکتر مصدق و حاميان وي با بروز اختلافات و نداشتن مديريت بحران در طي ماه هاي آينده در اختيار وي نهادند به طوري که در جريان کودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به مدد نيروي بيگانه و مزدوران داخلي ضرب شستي بر پيکره کم رمق دولت دکتر مصدق وارد کرد. همچنين پيروزي نسبتاً مقتدرانه دکتر مصدق در جريانات سي تير ۱۳۳۱ نوعي غرور کاذب و پرهيز از پرداختن به واقعيات اقتصادي و اجتماعي آن روز ايران براي اطرافيان و شخص مصدق به همراه آورد که نتايج نااميدکننده اي براي ايشان و مردم ايران در برداشت به طوري که برخي تهديدات خارجي و داخلي در طي ماه هاي منتهي به کودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ناديده انگاشته شود و البته نبايد نقش مخرب حزب توده را در طي اين ماه ها که عمدتاً ناخواسته از سوي رهبران اين حزب ايجاد شد را کم اهميت دانست به نحوي که بعد از واقعه سي تير به سبب حضور گسترده هواداران حزب توده در تظاهرات سي تير در تهران و شهرستان ها و نقش اين تحريکات در سقوط دولت مستعجل قوام، سبب نفوذ بيشتر حزب توده در جريانات سياسي و دولت شد و از تبعات آن برانگيختن حساسيت نيروهاي مذهبي و قدرت خارجي بويژه امريکايي ها بود که از عوامل مهم سقوط دولت ملي دکتر مصدق به شمار مي آيد.

کلیدواژه ها :

این خبر را به اشتراک بگذارید :