مجلس نخست هزینه شتابزدگی جامعه به سوی دموکراسی را پرداخت/ نداشتن درک مشترک از قانون اساسی
به مناسبت دهم آذرماه، سالگرد شهادت سیدحسن مدرس و روز مجلس
علی ططری، مدیر مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی که رساله دکتری خود را با نام «نظام اداری مالی و نهادینه شدن نخستین مجلس شورای ملی» ارائه داده معتقد است: جامعه ما باید در تجربه دموکراسی و توسعه سیاسی صبر پیشه داشته و این دوره گذار را با تحمل و مدارا طی میکرد زیرا آزادی، توسعه و دستیابی به دموکراسی هزینهبردار است اما جامعه ما توقع داشت با کمترین هزینه تنها در مجلس نخست به بهترین جایگاه میرسید.
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)– دهم آذرماه به مناسبت شهادت سیدحسن مدرس به نام مجلس نامگذاری شده است به همین دلیل با دکتر علی ططری درباره فراز و نشیب مجلس نخست به گفتگو نشستیم. ططری که مدیر مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی است، سالهاست که بر اسناد مجلس در ایران تحقیق و پژوهش میکند و بیشترین تحقیقات خود را صرف پژوهش در حیطه تاریخ اقتصادی، قانونگذاری و پارلمان کرده و در این میان به طور ویژه به تحقیق و مطالعه درباره مجلس نخست پرداخته است، بر همین مبنا رساله دکتری خود را نیز با عنوان «نظام اداری مالی و نهادینه شدن نخستین مجلس شورای ملی» به پایان رسانده است. این پایاننامه سال ۲۰۱۵ از سوی دانشگاه مطالعات شرق توکیو و موسسه تویوبونکو در ژاپن به چاپ رسیده است. وی بر اساس تحقیقات گستردهای که در این زمینه داشته، معتقد است که مجلس نخست به دلیل نخستین گامهای قانونگذاری و یدک کشیدن عنوان مجلس موسس از اهمیت بسیاری برخوردار است و بر این باور است که اگرچه سالها وقت خود را صرف تدریس، تالیف مقاله و کتاب در بیان اهمیت مجلس نخست کرده، با این همه هنوز اهمیت این مجلس برای پژوهشگران و تاریخنگاران مشخص و مبرهن نیست.
شما در پایاننامه خود درباره مجلس اول اشاره به صنفی بودن و کارآیی آن در حوزه اقتصاد کردید. در مقابل فریدون آدمیت در کتاب «بحران مشروطیت …» و «بحران دموکراسی در مجلس اول؛ خاطرات و نامههای خصوصی میرزا فضلعلی آقای تبریزی» در دو کتاب به بحران آزادی در مجلس نخست پرداختند. آیا باید با این دو نگاه گفت مجلس نخست اگرچه از لحاظ برنامهریزی در حوزه اقتصاد کارآیی داشت اما در حیطه آزادی و سیاسی چنین نبود. آیا این استباط درست است؟
تقابل این دو برداشت از مجلس نخست بسیار مهم است و در صورتی که بتوان این گره را باز کرد بسیاری از مسائل روشن میشود. با این حال در بررسی مجلس نخست بر این عقیده هستم که باید مقتضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی قبل و زمان مشروطیت را درنظر بگیریم و بعد یکسری موضوعات مانند آزادی، مشروعیت، انحطاط و … را مدنظر قرار دهیم. به عبارتی بررسی کنیم و ببینیم کشور ما در سال ۱۲۸۵ خورشیدی که جنبش مشروطیت خواهی ایرانیان به وقوع پیوست و ایرانیان تقاضای تاسیس عدلیه، حکومت بر اساس قانون را کردند، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، اجتماع ما در چه وضعیتی قرار داشت؟ ضمن اینکه وضعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … باید جداگانه بررسی شود. بنابراین اگر نگاهی به شرایط اقتصاد ایران در آن زمان بکنیم به نظر میرسد وضعیت چندان خوشایندی نداشته است. اگر از اقتصاد دولتی شروع کنیم، وضعیت بودجهبندی و مالیه است که دولت از آن برخوردار بوده، از طرفی اگر بازار را بررسی کنیم میبینیم درآمد سرانه مردم و وضعیت رفاه و معیشت آنها بر پایه اسناد و مدارک به جامانده مناسب نبوده است.
به لحاظ سیاسی نیز، بررسیها حاکی از استقرار یک حکومت دیکتاتوری است و علیرغم اینکه یکسری تلاشها در برون و درون حکومت برای ایجاد اصلاحات به نفع مردم صورت گرفت اما مقاومتهایی باعث شد که اصلاحات ناتمام بماند و حتی برخی مواقع بحران پیش از گذشته شود، یعنی مشکلاتی که به وجود آمده بیشتر از قبل ایجاد اصلاحات بوده است. از منظر شرایط اجتماعی و فرهنگی نیز وضعیت جامعه آن روز کاملا مشخص است، تحول خاصی در جامعه مشاهده نمیشود و به نوعی حتی به رخوت رسیده است. حتی در برخی متون میبینیم به شکلی ناامیدی نیز وجود دارد. در برخی رسائل کشور با ژاپن مقایسه شده که این مقایسه در روزنامه «قانون» میرزا ملکمخان نیز دیده میشود. وقتی در این شرایط وضعیت فرهنگی کشور را رصد میکنیم، آموزش در پایینترین سطح خود قرار دارد و سطح سواد مردم ایران کمتر از یک درصد است و حال ببینید از این یک درصد سهم زنان باسواد چند درصد است؟ یعنی وقتی این آمار و ارقام را به صورت جزئیتر تحلیل میکنیم متوجه میشویم وضعیت خیلی بغرنجتر از آنی است که تصور میکردیم. از جامعهای که کمتر از یک درصد سواد برخوردار است، انتظار چه تحولی دارید؟ آیا با تاسیس مجلس در گام نخست توقع دارید آزادی و دموکراسی را در بالاترین سطح خودش تجربه کند؟
سال ۱۸۶۸ م که تحولات میجی در ژاپن آغاز میشود، برطبق اسناد و مدارکی که گردآوری کردم و جامعه آن روز ژاپن بین ۳۸ تا ۴۸ درصد باسواد داشته است. شاید به لحاظ جامعهشناسی و اقتصاد سیاسی قیاس معالفارقی باشد زیرا جامعه آن روز ما با جامعه ژاپن (اگرچه هر دو آسیایی است) قابل مقایسه نیست اما اگر در این کشور تحولات مشروطه به ثمر نشست، بخشی از این نتیجه به دلیل برخورداری تقریبا نیم جامعه از سواد بود و نسبت به مشروطه درک داشتند و با مطالعه روزنامه و کتاب با تحولاتی که دنیای مدرن آن زمان داشت، آشنایی داشتند. اما در رابطه با جامعهای با کمتر از یک درصد سواد چطور میتوان انتشار داشت که مشروطه و دموکراسی با بحران مواجه نشود؟ با مشکلاتی که مجلس نخست طی ۲۲ ماه حیات خود داشت و هر هفته با یک بحران خاص مواجه شد. ضمن اینکه نباید از رویکرد دشمنان قسمخورده داخلی و خارجی آن نیز غافل شد.
بنابراین براساس شرایط و مقتضیات آن زمان بر این باور هستم که اتفاقات و بحرانهایی که روی داد بخشی از آن طبیعی بود و قسمتی از آن نیز در اثر تندرویهای مشروطهخواهان شکل گرفت که به کرات به آن اشاره شده است. انجمنها، آزادیخواهان مشروطهخواه باید قدری صبر پیشه میکردند اگر چه در اثر تندرویهای خود نیت بدی نداشتند و برخی مورخان و پژوهشگران آنها را با به رادیکال یا عامل و آلت بیگانگان و نفوذی متهم کردند اما به نظرم بخش زیادی از این عناصر که تندرویهایی در کارنامهشان ثبت شده، به این دلیل دست به چنین اقداماتی زدند که جامعه ایران را یک جامعه عقبمانده میدانستند که نیازمند پیشرفت و توسعه سریع بود و با تندرویهای خود در صدد برآمدند عقبماندگیها را خیلی زود جبران کنند. این اقدامات عجولانه نتیجه معکوس داد و دربار، اشراف، اعیان و برخی طبقات اجتماعی آنروز را علیه خود تحریک کردند و حتی قدرتهای خارجی در مقابله و مواجه با آنها قرار گرفتند. مشروطهخواهان تندرو شرایط ایران را به درستی درک نکردند و پنداشتند با حرکات عجولانه میتوانند عقبماندگی چند صد ساله ایران را جبران کنند.
از این رو به عقیده من این شرایط طبیعی بود و چون ما تا آن روز دموکراسی بینقصی را تجربه نکرده بودیم در سال ۱۲۸۹ به اصرار میرزا حسینخان سپهسالار و به تقلید از اروپا یکسری وزارتخانهها تاسیس شد و بعدا دارالشوری ملی تشکیل دادند که به صورت هفتگی جلساتی را برقرار کنند که آن موقع نیز به ثمر نرسید و شاه خودش این مسائل را کنار زد زمانی که دریافت ممکن است قدرتش محدود شود و تاب یک شورای انتصابی نیز نداشت. در شرایطی که چنین تحولاتی با شکلگیری مشروطه ایجاد شد قابل پیشبینی بود که مشکلاتی به وجود خواهد آمد و باید راه حلهایی برای آن درنظر گرفته میشد. اگرچه سران مشروطه برای برخی مشکلات راهکارها و تدابیری را درنظر گرفته و اینطور نبود که خالی از ذهن باشند.
با وجود انتقادهایی که درباره رویکرد مجلس نخست مطرح شده، تا چه اندازه تشکیل و حیات این مجلس جای امیدواری داشت تا در آینده مجالس بعدی بتوانند به سوی آزادی گام بردارند؟ از طرفی راهیابی برخی از چهرههای موثر اصناف در مجلس چقدر در سامان دادن به روال قانونگذاری و سوق دادن جامعه به سوی آینده بهتر موثر بود؟
همانطور که اشاره کردم براساس شرایط آن روز جامعه ایران، تشکیل مجلس اول نوید و امیدی برای تمام ملت بود. مجلسی که نخستین بار شکل گرفت و هم برای اولین مرتبه قانونگذاری کرد، یعنی هم موسس و هم قانونگذار بود. از این رو نمیتوان گفت که مشروطه ناتمام یا ناکام بود زیرا بسیاری از نکات مثبت آن در مجالس بعدی دنبال شد. از نکات مثبت حضور آن میتوان به حضور افرادی به عنوان واضعین قوانین و نظامنامه مانند صنیعالدوله، محتشمالسلطنه، مخبرالسلطنه و میرزاحسینخان مشیرالدوله اشاره کرد که هم تحصیل کرده فرنگ و هم از جمله نخبگان آن روز جامعه ایران بودند. از طرفی به نظر میرسد در تدوین نظامنامهها نیز درایت و کفایت خوبی نشان دادند. برای مثال در نظامنامه انتخابات را صنفی تقریبا ۶۰ تن درنظر گرفتند. برای این کار هم استدلالهای خوبی داشتند از جمله اشاره کردند که در ایالات و ولایات حکمرانان منصوب دربار هستند و اگر بخواهیم انتخابات مجلس به صورت عمومی برگزار شود ماهها طول خواهد کشید تا انتخابات پیاده شود و ممکن است در بسیاری از ولایات والیان اجازه برپایی انتخابات را ندهند که بعد این اتفاق رخ داد و مشخص شد که تدبیر واضعین مجلس نخست به جا بوده است. زمان بر بودن انتخابات در صورتی که مجلس به غیر از شیوه صنفی برگزار میشد، یکی از مشکلات بود و زمان زیادی برای انتخاب نمایندگان به روش عمومی لازم بود، در حالی که وضع مزاجی شاه نیز خوب نبود. ضمن اینکه به لحاظ شخصیت ولیعهد پیشبینی کرده بودند که وی شخصیت تندی دارد و ممکن است با برگزاری مجلس و نمایندگان آن موافقت کند.
اشاره به کنار نیامدن محمدعلیشاه با مجلس و شکلگیری آن به صورت مستقیم در مذکرات یا نظامنامه انتخابات ذکر شده است؟
خیر به شکل صریح نیامده بلکه در خاطرات نمایندگان به آن پرداخته شده است. به طور مثال مخبرالسلطنه در «خاطرات و خطرات» میگوید: «سریع انتخابات را برگزار و رایها را جمع کردیم، خواستیم نتیجه انتخابات را زودتر اعلام کنیم، نگران بودیم شاه فوت کند.» این مطالب را به صراحت بیان میکند. اگرچه در تعیین و تدوین نظامنامه انتخابات برای خودشان مجموعه دلایلی داشتند. از جمله نمایندگان پایتخت را ۶۰ نفر قرار دادند. در حالی که مجلس نخست ۱۲۰ نفر عضو داشت و در قانون گنجاندند که مجلس با ۶۰ نفر نیز تشکیل شود. ۶۰ نفر تهران، ۳۰ نفر اصناف، ۱۰ نفر تجار و ۲۰ نفر از اعیان و اشراف برشمردند که با همان ۶۰ نفر نیز مجلس شکل گرفت. اشاره به این نکات برای این است که بگویم این پیشبینیها از یک طرف نویدبخش بود؛ زیرا نشان میداد این قوانین با مطالعه و درایت انتخاب شده و از طرف دیگر شرایط آن روز در قانونگذاری درک و لحاظ شده است. فراتر از نکاتی که دغدغه پژوهشگران بوده و در منابع قید شده است، باید بگویم به باور من خصوصیت نظامنامه انتخابات و شکلگیری مجلس اول کار به جا و درستی بود، شیوه انتخاب نمایندگان تهران و گزینش آنها از میان اصناف، تجار و اعیان و اشراف عمل سنجیدهای به شمار میآید. زیرا از هر طبقه و صنفی بهترین اعضا برگزیده شد.
از طرفی بررسی میزان نطقها و فرازهای مجلس نخست حکایت از مشارکت بالای اصناف است برای نمونه مدیرالاسلام بروجردی نماینده آهنگر، نعلبند، میخبُر و نعلساز بیشترین نطق را در مجلس نخست داشته است. از سوی دیگر با نگاهی به جامعه آن روز ایران که تنها از یک درصد سواد برخوردار است آیا لازم و به جا بود که انتخابات عمومی صورت بگیرد؟ به نظر میرسد در انتخابات مجلس نخست بهترین و بادرایتترین کار را انجام دادند و ای کاش تا چند دوره این روند ادامه پیدا میکرد. زیرا جامعه ایران به لحاظ سیاسی از این فرهنگ و شرایط برخوردار نبود که دست به انتخابات عمومی بزند. برای اثبات این ادعا میتوان به مشروح مذکرات و مصوبات مجلس نخست استناد کرد. نخستین اقدام این مجلس رد لایحه قرضه گرفتن از روس و انگلیس و تصویب تشکیل بانک ملی است که این مصوبه چه شور و هیجانی را در میان مردم ایجاد کرد. اگرچه نیروهای خارجی از تشکیل آن خودداری کردند و بانک ملی با تاخیر تاسیس شد. بحث بودجهبندی و شکلگیری کمیسیونهای تخصصی (کمیسیون عرایض، داخله، خارجه، نظام، لوایح قانونی، متمم قانون اساسی، پلیس و ..) از نقاط قوت این مجلس است با اینکه با بحرانهای هم از درون و هم از برون روبهرو بود.
درباره بحران آزادی که برخی پژوهشگران و مورخان در رابطه با مجلس نخست وارد میکنند استناد شما در برابر آنها میزان سواد جامعه است. اما مرور جامعه عصر مشروطه حکایت مشارکت و حمایت قشر عظیمی از جامعه در پشتیبانی مشروطه و نهال آن است. جامعهای که به تدریج رنگ رخوت و کنارهگیری از بسیاری مسائل را به خود میگیرد. بنابراین ذکر میزان سواد مردم با نگاهی به انجمنها و روزنامهها و حتی به میدان آمدن زنان نمیتواند دلیل قانع کنندهای برای رویکرد انتخابات مجلس نخست باشد. ضمن اینکه به مرور مردم از همراهی با مشروطه دلسرد شدند و نوعی رخوت در جامعه دیده میشود. نظر شما در این باره چیست؟
این مساله نیازمند بحث مفصلی است اما در مجموع میتوان گفت بخشی از آن برمیگردد به اینکه در یک شیبی مردم ناامید میشوند و در نتیجه مشارکتشان کمتر میشود که در آن شکی نیست. برای این ناامیدی میتوان چند دلیل برشمرد؛ نخست این که خواستههای مردم محقق نشد. مردمی که بر میزان سواد و معلوماتی که اشاره شد، درکشان نیز نسبت به مجلس اندک و انتظاراتشان بسیار بود. اگر از ابتدای مشروطه نگاه کنید مردم به دنبال عدالتخانه بودند. در زمانی که در سفارت انگلیس متحصن شدند، جلسات بحثها و مناظرههایی صورت گرفت که ربطی به مکان تحصن یا دولت انگلیس نداشت. از آن زمان به بعد شاهد هستیم که بحث تاسیس پارلمان و نهاد قانونگذاری به صورت مشخص مطرح شد. مردم به دلیل ظلم و جوری که وجود داشت به دنبال یک عدالتخانه بودند و همچنین عقب ماندگی که احساس میکردند کشور دچار آن است. اگر رخوت و پریشانی جامعه را مهندسی معکوس کنیم میتوان رد آن را پس از رویداد سقوط اصفهان از سوی افاغنه، جنگهای دوم ایران و روسیه مشاهده کرد. در این مسائل روحیه و شخصیت مردم ایران به نوعی تخریب شد. وقتی به جلوتر میآییم مردم وقتی جامعه خود را با عثمانی و ژاپن مقایسه کردند، این رخوت و ناامیدی بیشتر شد تا اینکه بحث عدالتخانه پیش آمد، جایی که میتوان عریضه فرستاد و جویای عدالت شد. این موضوع از عرایضی که جا مانده قابل ردیابی است. این انتظارات در حالی پیش رفت که همه مردم به وظایف مجلس وارد نبودند و نمیدانستند وظیفه مجلس قانونگذاری است. از طرفی وقتی مجلس آغاز به کار کرد، اختلافات افزایش یافت و زمانی که انتظاراتشان محقق نشد، ناامیدتر شدند.
به مرور تجار نیز به قشر ناراضی پیوستند هنگامی که دیدند امنیتی در جامعه وجود ندارد و با تاسیس مجلس وضعیت جامعه به هم ریخت. اما نکتهای که نباید از آن غافل شد شتابزدگی جامعه ماست. بخشی از بدنه جامعه؛ تحصیلکردگان و روشنفکران که از دنیای آن روز درک داشتند نیز شتابزده عمل کردند و انتظار داشتند با یک دوره مجلس در ۲۲ ماه یک عقبماندگی چند صد ساله برطرف شود و اتفاقات بسیاری رخ دهد. باید توجه داشته باشیم اگر پارلمان بریتانیا به عنوان مادر پارلمانهای دنیا شناخته شده است از سال ۱۲۱۵٫م تاسیس شده و انواع و اقسام پارلمان را پشت سر گذاشتند تا به جایگاه امروز رسیدند. از طرفی نباید از تبعات جنگ جهانی اول غافل بود که روی دادن آن و درگیر شدن ناخواسته کشور میزان نارضایتی مردم را بیشتر کرد. اما همه این مسائل را باید در کلیدواژه شتابزدگی جستجو کرد. جامعه ما باید در تجربه دموکراسی و توسعه سیاسی صبر پیشه و این دوره گذار را با تحمل و مدارا طی میکرد. آزادی، توسعه و دستیابی به دموکراسی هزینهبردار است اما جامعه ما توقع داشت با کمترین هزینه تنها در مجلس نخست به بهترین جایگاه برسد. از طرفی در میان نخبگان سیاسی نیز تحمل صدای مخالف نیز در کمترین سطح است و حتی در تدوین قانون اساسی نیز مشکل به وجود آمد و همه توقع داشتند که این قانون به نفع آنها بسته شود و از همان جا مشکلات جدی آغاز شد و هنوز به این درک نرسیده بودند که قانون اساسی یک قانون مشترکی است که باید نفع همه در آن درنظر گرفته شود.
این خبر را به اشتراک بگذارید :