امروز ۱۱۰ سال از آغاز حیات مجلس در ایران می‌گذرد، با این حال ساختار و کارکرد پارلمان همچنان یکی از مهم ترین مباحث و چالش‌های پیش روی دموکراسی در ایران محسوب می‌شود. جایی که بسیاری از مسائل حقوقی و آگاهی از قوانین و آیین‌نامه‌های داخلی هنوز بخشی از معضلات روز نمایندگان در هر دوره است. اسناد تاریخی می‌گویند که ایران دومین کشور در قاره آسیاست که مجلس در آن شکل گرفته و مردم به واسطه آن توانسته‌اند در تصمیم‌گیری‌های کلان دولت شرکت داشته باشند. اما امروز مجلس باید پاسخگوی این سوال باشد که آیا بعد از گذشت بیش از یک قرن این نهاد در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای کشور کارآمدی لازم را داشته است؟
علی ططری، رئیس سازمان اسناد و مدیر مرکز پژوهش کتابخانه مجلس شورای اسلامی در گفت‌و‌گو با روزنامه «ابتکار» چالش‌ها، مسائل و مشکلات ساختاری مجلس را مرور کرده و به بررسی کارکرد مجلس شورای ملی و شورای اسلامی پرداخته است.
سازو کار انتخاب نمایندگان در مجلس اول چگونه بوده است؟ آیا مردم آگاهی کامل نسبت به جنبش مشورطه داشته اند؟
سال ۱۲۸۵ خورشیدی مصادف با ۱۹۰۶ میلادی تاریخ تاسیس پارلمان در ایران است که همراه با تحولاتی در ایران است که در دوره پیش از مشروطیت رخ داده است. برای پاسخ به این سوال که آیا مردم ما آگاهی کامل نسبت به جنبش مشروطیت و به دنبال آن آغاز مجلس در ایران را داشته اند؟ می توان به دو نظریه رایج در در بین پژوهشگران اشاره کرد. عده‌ای بر این اعتقاد هستند که این انقلاب در آن سال یک انقلاب زودرس بوده است و هنوز زمینه کافی در جامعه برای چنین اتفاق بزرگ وجود نداشته است.
برخی نیز براین اعتقاد هستند که زمینه‌های این انقلاب و تحول در ایران وجود داشته است. در سال ۱۸۸۶ یعنی ۳۰ سال قبل از انقلاب مشروطه در ایران انقلاب میجی در ژاپن اتفاق افتاد. انقلابی که یک انقلاب فرهنگی بود. جامعه ژاپن بین۳۵ تا ۴۸ درصد باسواد داشت و زمینه برای بالا رفتن سطح آگاهی در این کشور وجود داشت. در حالی که انقلاب مشروطه در ایران در خوش بینانه‌ترین حالت با نزدیک به ۱ درصد باسواد به وقوع پیوست. جامعه‌ ایران در آن زمان از سختی‌های زیادی مانند قحطی، بیماری‌های واگیردار، سرما‌زدگی و آفت‌زدگی گذر کرده بود و جمعیت ایران به ۵ تا ۶ ملیون نفر تقلیل پیدا کرده بود. از سوی دیگر نفوذ بیگانگان به نقطه اوج خود رسیده بود و حاکمان ما عملا اختیاری نداشته و بازیچه آنها بودند.
از لحاظ آموزشی و آگاهی عمومی، مردم از سوادی که درصد آگاهی آنها را بالا ببرد بهره‌مند نبودند. وضعیت مدارس در آن برهه یکی از مستنداتی است که بر این این حقیقت مهر تایید می‌زند. در آن زمان هیچ نهاد آموزشی برای زنان وجود نداشت و تنها برخی مدارس خارجی، مدارس فرقه‌ها و اقلیت‌های مذهبی وجود داشتند که افراد خاصی در آن تحصیل می‌کردند. عملا زنان از هرگونه آموزش بری بودند مگر دختران اشراف که معلم خصوصی داشتند. مردان هم اوضاع بهتری به نسبت زنان نداشتند. حال چنین جامعه‌ای می‌تواند مانند کشور ژاپن عمل کند؟ با تمام این دلایل باز هم نمی‌توان انقلاب مشروطه را زود هنگام خواند. انقلاب مشروطه در یک ظرف زمانی مناسبی رخ داد و این انقلاب در سال ۱۹۰۶ باعث تحولات دامنه‌دار در کشور شد.
بررسی مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی آن روزگار ایران نشان می‌دهد که سرآغاز پیشرفت با جنبش مشروطه بوده است اما با این حال نمی توان از مشکلاتی که در ساختار این انقلاب وجود داشت به راحتی گذر کرد. اولین مشکل را می توان اقتباس قانون اساسی از قانون اساسی کشور بلژیک که اخذ شده از فرانسه بود دانست که در همین راستا به نظر می رسد اگر از قانون اساسی کشور بریتانیا استفاده می کردیم حال و روز بهتری را شاهد بودیم چرا که با قدرت بالای قانون بریتانیا برای ایران مناسب تر به نظر می رسید. اما با توجه به تمام نقدها انقلاب مشروطه انقلابی مثبت و دارای تحولاتی دموکراسی خواهانه برای ایران بود اما اتفاقاتی که سالهای بعد از جنبش مشروطه در ایران رخ داد سبب شد تا دستاورد این جنبش برای ملت ملموس نباشد و این مشکلات تا به امروز با مجلس ایران همراه باشد.
انقلاب مشروطه را می‌توان یک انقلاب فرهنگی خواند یا یک انقلاب اقتصادی؟
مشروطه انقلابی بود که تمامی ابعاد سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد را در بر گرفت و در بررسی عاملان این انقلاب می‌توان روشنفکران، روحانیون و تجار را نام برد. حال اگر جزئی‌تر به این انقلاب نگاه کنیم می‌توانیم روشنفکران و روحانیون را نماینده فرهنگ و سیاست و تجار را نماینده اقتصاد کشور بدانیم اما به نظر من این جنبش بیشتر یک جنبش اجتماعی با خاستگاه‌های اقتصادی دانست که زمینه‌های فرهنگی در آن کمرنگ‌تر از سایرین خود را به نمایش می‌گذاشت. مردم یک دهه قبل از انقلاب مشروطه با افکار تجدد خواهانه از طریق نشریات و کتاب‌ها مانند سیاحت‌نامه ابراهیم بیگ مراغه‌ای آشنا شده بودند. آنها دغدغه‌های از جامعه خود را شناخته بودند که در راس آنها اقتصادی و وضعیت معیشت قرار داشت.
به نظر شما اگر انقلاب مشروطه با دغدغه فرهنگی آغاز می شد در کارکرد و نقش مجلس تاثیرگذار بود؟ آیا انقلابی با خاستگاه فرهنگی می‌توانست کارکرد امروز مجلس را نیز متحول کند؟
بله شکی در این نیست. قانون اساسی کشور ما بر پایه قانون اساسی مشروطه است و هیچ مشکلی ندارد اما اگر نگاه دقیق‌تری به تدوین یک سری از قوانین داشتیم امروز در مسیر دیگری گام بر می‌داشتیم و در گذر زمان در نقطه دیگری قرار می‌گرفتیم و تحولات چشم گیرتری را شاهد بودیم. همان طور که می دانید قوانین ما بیشترین اصلاحیه را می خورد و دارای بالاترین آمار اصلاحیه در پارلمان ها را در کارنامه داریم. این در حالی است که خواست ما بر این بود تا تحولات در پارلمان مانند پارلمان بریتانیا نهادینه شود.
نقش روشنفکران را به عنوان ایده‌پرداز و نقش تجار را که تامین‌کننده مالی جریان مشروطه بودند، چطور ارزیابی می‌کنید؟ نقش کدام را موثرتر می‌دانید؟ و به صورت کلی نقش مردم و روشنفکران در این جنبش را تحلیل کنید.
اگر بخواهیم نقش روشنفکران و تجار را بررسی کنیم باید به سه دوره قبل از مشروطه، حین انقلاب و پسامشروطه نگاه کنیم. به اعتقاد بنده در این سه مقطع این دو طیف نقش‌های متفاوتی بازی کردند. در دوره قبل از مشروطه نقش روشنفکران پررنگ‌تر بود. در زمان انقلاب نقش تجار بسیار موثر بود و پول آنها جریان انقلاب را هدایت می کرد و به نوعی اسپانسر این انقلاب محسوب می شدند اما در دوره پسا مشروطه این دو طیف در کنار هم بودند و نقش نزدیک به هم را بازی کردند ولی در زمان رضاخان نقش تجار در عرصه سیاست کمرنگ شد. روشنفکران در دوره پیش از مشروطیت در ایران نقش بسیار موثری را در آگاه سازی مردم ایفا کردند اما مشکل این طیف این بود که ایده ها و نظریاتشان عمدتا تقلیدی و ترجمه‌ای بود. این اتفاق در کشور ژاپن هم افتاد اما آنها با ساختار جامعه خود آشنا بودند در حالی که در ایران، روشنفکران شناختی از جامعه نداشتند و نتوانستند منابع دست اولی تولید کنند که به عنوان پایه قلمداد شود. مانند کتاب «قرارداد اجتماعی» ژان ژاک روسو که در انقلاب فرانسه بسیار تاثیر گذار بود و متاسفانه ما در این زمینه ضعیف عمل کردیم.
پس از انقلاب مشروطه کدام یک از گروه‌های پیشرو از جمله ‌روشنفکران، تجار و روحانیون وارد مجلس شدند و کدام یک نمایندگی مردم را بر عهده داشت؟
انتخابات مجلس اول براساس یک نظام صنفی شکل گرفت. گفته می‌شود که این شیوه انتخابات از قانون انتخابات آلمان برگرفته شده است. طبقات ششگانه براساس جمعیت هر شهری از طریق انتخابات درونی، نمایندگان خود را انتخاب و به مجلس می‌فرستادند. در تهران نیز حدود ۶۰ نفر از طبقات ششگانه انتخاب شدند. اما در پاسخ به این سوال که قدرت کدام یک در مجلس بیشتر بود؟ باید گفت که در مجلس اول تناسب و بالانصی بین گروه‌ها برقرار شد. تجار، زمین داران و مالکان، روحانیون، اشراف، دربار، سیاسیون و حتی برخی کارمندان دولت نیز در بین نمایندگان به چشم می خورند. برخی عقیده دارند بهترین حالت برای مجلس اول همان انتخابات صنفی بود و نمی شد در شرایط آن روزگار انتخابات عمومی یا دو درجه ای شکل گیرد. برخی نیز این موضوع را قبول ندارند و معتقدند که باید انتخابات به صورت عمومی برگزار شود. چرا که ممکن است حق برخی تضییع شود و نمایندگان برخی از طبقات در مجلس بیشتر حضور پیدا کنند و حضور برخی دیگر از طبقات در مجلس نادیده گرفته شود.
آیا این نمایندگان دغدغه مردمی داشتند و برای دفاع از حقوق مردم راهی مجلس شدند؟
نطق‌ها و مشروح مذاکرات مجلس اول نه به صورت کامل اما در حد قابل قبولی در دسترس است و هم در روزنامه مجلس در آن زمان انعکاس یافته و هم مشروح مذاکرات توسط مرحوم هاشمی جمع آوری شده است. وقتی این اسناد را مورد بررسی قرار می‌دهیم می‌بینیم که نماینده احزاب مختلف در مجلس حضور نسبتا موثری داشتند. تعداد نطق‌هایی نمایندگان به ویژه نمایندگان اصناف تهران، نمایندگان روحانیون بیانگر این موضوع است. از سوی دیگر کمیسیون مالی مجلس اول یکی از کمیسیون‌های مهم و موثری بود که نقش تجار در آن بسیار پر رنگ بود. معین التجار بوشهری، حاج امین الضرب و برخی از تجار دیگر در این کمیسیون نقش مهمی ایفا می‌کردند. کسانی در این کمیسیون‌ها حضور داشتند که کارمند ارشد بانک بودند و از شرایط مالی کشور در آن زمان خبر داشتند. با حضور افرادی از طبقات تجار و بازرگانان در کمیسیون‌های تخصصی مجلس مباحث بسیار خوبی شکل گرفت. اما این نکته حایز اهمیت است که مجلس اول، مجلس موسس و قانون گذار بود، هنوز نهادینه نشده بود، بودجه و اعتباری نداشت و محل و ردیفی برای آن مشخص نشده بود. بنابراین نمی‌شد که از آن شرایط ایده آلی را انتظار داشت. هرچند مجلس اول در حیات ۲۲ ماهه خود نقاط ضعفی نیز داشت اما در مجموع مفید بود و می‌توان به آن نمره قبولی داد.
از آنجایی که مجلس مشروطه پایه‌های قانونی مجلس شورای اسلامی را به دوش می‌کشد این مجلس چه نواقصی داشته که اگر این نواقص نبود مجلس امروز نیز کارآمدی و کارایی بیشتری داشت؟
اگر بپذیریم که مجلس در بهترین مقطع زمانی در ۱۱۰ سال پیش تشکیل شده است، باید این نکته را مورد توجه قرار دهیم که آیا شرایط لازم در این ۱۱۰ سال برای پالمان ما مهیا بوده تا خود را آسیب شناسی کند و نقاط ضعف و قوت خود را مورد بررسی قرار دهد؟ ما می پذیریم که مجلس ما در مقاطع مختلفی نواقصی به دلایل مختلفی داشته اما اتفاقاتی رخ داده که سبب شده تا اصلاحات و روند ترمیم در مجلس کند باشد. دلایل این امر به شرح زیر است.
از همان مجلس اول استبداد شاهی و دخالت بیگانگان مانند دولت روسیه سبب به توپ بستن مجلس می شود. در مجالس بعدی اولتیماتوم روسیه، اشغال ایران، قرار گرفتن ایران در مرکزیت جنگ جهانی اول و دوم، استبداد رضا شاهی و دخالت بیگانگان از جمله عوامل کند شدن ترمیم مجلس بوده است.
بعد از شهریور ماه ۱۳۲۰ مجلس در ادوار چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم حیات تازه ای پیدا می کند و یک دوره اوج برای پارلمان در ایران شکل می‌گیرد و بخشی از اهرم‌های قانونی خود را به دست می‌گیرد اما با کودتا دوباره به حالت رخوت کشیده می‌شود.
بعد از کودتا محمدرضا شاه پلهوی به مرور از سال ۱۳۳۲ به بعد در فکر این است که قدرت خود را کامل کند و تا سال ۵۷ مجلس روند عادی و کند خود را پیش می‌برد.
من بر این معتقدم که بودن مجلس از نبودنش بهتر است چرا که مجلس در طول تاریخ ۱۱۰ساله خود ترمزی برای حاکمان و افراد حاضر در راس امورات کشور بوده است. مجلس در طول تاریخ حیات خود برخی تندروی‌ها را کند می‌کرده و در برخی مقاطع از کارکرد اصلی خود دور بوده است. اما بعد از انقلاب نیز در مقاطعی مجلس کارکرد خوبی داشت و در برخی مقاطع دیگر رد صلاحیت‌ها سبب عملکرد پایین مجلس شد. ما دچار مشکلاتی در قوانین انتخاباتی در مجلس هستیم. به طور مثال در انتخابات اخیر مجلس نزدیک به ۱۲ هزار نفر برای ورود به مجلس کاندید شدند. یک نهاد حکومتی چطور می‌تواند ظرف مدتی کوتاه پرونده این تعداد از افراد را بررسی کند. همین امر سبب می‌شود که بیش از ۶۰ درصد کاندیدها رد صلاحیت شوند. این ارقام کلان این سوال را مطرح می‌کنند که افرادی که وارد مجلس می‌شوند نخبگان، برجستگان و برگزیدگان مردم هستند؟
در مجلس دهم برای کمیسیون فرهنگی ۴ نفر نامزد شدند. طبق آیین نامه مجلس و قانون اساسی بیشتر مسائل و مشکلات ما در حوزه فرهنگ حل خواهد شد. وقتی که می‌گوییم انقلاب میجی در ژاپن انقلابی فرهنگی بود به این معنای است که اصلاحات در ژاپن از فرهنگ آغاز شد. ژاپن اولین تحولات خود را از معیشت آغاز نکرد. انقلاب مشروطه در ایران زمانی رخ داد که مردم از سطح پایین آگاهی برخوردار بودند. در نتیجه اصلاحات فرهنگی در درجه چندم اهمیت قرار می‌گرفت. دولت امینی که در سال ۴۹ به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد در مجلس گزارشی را ارائه کرده است که نشان می‌دهد تنها ۱۰ درصد از مردم ایران در سال ۴۹ با سواد بوده‌اند. در هر صورت بخشی از مشکلات مربوط به نمایندگان و بخشی از مشکلات مربوط به خارج از مجلس و مردم است. بخش درونی مشکلات و مسائلی را شامل می‌شود که باید در داخل مجلس و توسط نمایندگان حل و مرتفع می‌شد که متاسفانه این اتفاق هم رخ نداد. هنوز مجلس از کارکردی که قانون اساسی برای آن پیش بینی کرده دور است. امروز این سوال مطرح است که کارکرد مجلس در بعد نظارتی چیست؟ اتفاقاتی که در کشور می افتن از جمله حقوق های نجومی، اختلاس‌ها و سوء استفاده‌ها عملکرد نهاد پارلمانی کشور را زیر سوال می‌برد. طبق فرمایش رهبر انقلاب موضوع قاچاق کالا و گمرک باید مد نظر نمایندگان مجلس باشد اما امروز بسیاری از کالاها از کانال‌های قانونی به کشور وارد می‌شود. اصل ۸۴ قانون اساسی می‌گوید هر نماینده می‌تواند در تمامی مسائل داخلی و خارجی کشور دخالت کند. تا کنون چند پرونده تحقیق و تفحص در ادوار مجلس شکل گرفته و چند درصد از آن به نتیجه رسیده است؟ گرچه در رابطه با برخی پرونده‌های تحقیق و تفحص شاهد نتایج خوبی بودیم اما بخشی از آنها یا به نتیجه نمی‌رسد و یا گزارش آن به مردم ارائه نمی‌شود. این سوال مطرح می‌شود که چرا مجلس بعد نظارتی خود را قدرت نمی‌بخشد؟ این موضوعات ارتباطی با مجلس اول ندارد. در بسیاری از پارلمان‌های کشورهای اروپایی به غیر از فرانسه، بلژیک و بلغارستان مجالسی که عمری کمتر از ۱۰۰ سال دارند، شاهد کارکرد و عملکرد قوی‌تری هستیم. مجالس کشورهایی چون مالزی، استرالیا و آفریقای جنوبی مجالسی هستند که سابقه کمتری نسبت به مجلس در ایران دارند اما کارکرد مشخص و مفیدی دارند.
مجلس ایران قبل از انقلاب آیا توانسته است خود را ترمیم کند و کارکرد خوبی داشته باشد؟
وقتی که کارکرد مجلس را بررسی می‌کنیم در می‌یابیم که مجالس اول و دوم بعد از انقلاب، مجالس قوی تری به نسبت ادوار بعدی بودند. اما هر چه که جلوتر می‌رویم و به دوران هفتم، هشتم و نهم می‌رسیم می‌بینیم که قوانین بیشتر اصلاح می‌شود، میزان تحقیقات و تفحصات پایین می‌آید و بُعد نظارتی مجلس کم‌‌تر می‌شود. ۱۱۰ سال قانون گذاری در کشوری به این معنی است که کشور در رابطه با عمده مسائل مورد چالش و پر دغدغه خود قانون‌های مورد نظر را تصویب کرده است. بنابراین به نوعی نباید خلاء قانونی وجود داشته باشد. در برخی از دوره های مجلس ۰۰۳ تا ۵۰۰ قانون تصویب شده است. ما به لحاظ کمی مشکل قانونی نداریم اما به لحاظ کیفی دچار مشکلات بسیاری هستیم. برخی قوانین در کشور شبه قانون هستند و برخی دیگر از قوانین در ایران خاک می‌خورند هیچ وقت به آنها رجوع نمی‌شود. از سوی دیگر وظیفه دیگری مجلس یعنی نظارت در ادوار منتهی به دوره دهم بسیار کم رنگ است و این نقش نظارتی همانند سابق در مجلس وجود ندارد. در مجموع می توان گفت که با افت عملکرد در مجلس روبرو هستیم.
دلیل حرکت های سینوسی مجالس در پیگیری مطالبات خود چه بوده است؟ چرا ما مجالس طلایی نداریم؟
ما در کشورمان قانون اساسی قوی و کارآمدی داریم که شرح وظایف نمایندگان و قوه مققنه را مشخص کرده است که برای پاسخ به این سوال می‌توانیم به آن رجوع کنیم. اصل ۸۴ قانون اساسی و اصولی که در دهه ۸۰ تدوین شده به طور جامع و کامل اختیارات مجلس را مشخص کرده است. یکی از معضلاتی که در مجلس وجود دارد این است که به وظایف قانونی مشخص شده در قانون اساسی عمل نمی‌شود. اما نمی‌توان گفت که نمایندگان مجلس دغدغه مردمی ندارند. کسی که به عنوان نماینده مردم وارد مجلس می‌شود مسلما دوست دارد که مشکلات جامعه را حل کند و کارنامه مثبتی از خود به جای بگذارد اما در این جا این سوال مطرح می‌شود که چه اتفاقی رخ می‌دهد که نمایندگان مجلس ناکارآمد می‌شوند؟ از عمده‌ترین مسائلی که می‌تواند وجود داشته باشد این است که نمایندگانی که به صحن مجلس راه پیدا می‌کنند تخصص لازم را نداشته باشند، این یکی از معضلاتی است که مجلس ما در طول حیات ۱۱۰ ساله خود با آن دست و پنجه نرم کرده است. این تخصص صرفا سواد و داشتن مدرک تحصیلی را شامل نمی‌شود. منظور این است که او چه درکی از محیط و جامعه خود دارد و آیا ازسواد حقوقی لازم برای درک قانون برخوردار است. این‌ها ویژگی‌هایی اولیه نمایندگان مجلس هستند که در اکثر موارد وجود نداشته‌اند. ما وقتی خاطرات و یادداشت‌های مجلس رضازاده شفق را در دوره چهاردهم و پانزدهم بررسی می‌کنیم، می بینیم که همین مساله در آن دوران نیز وجود داشته است. او در خاطرات خود می‌نویسد: «نمایندگان عمدتا نه تنها آگاهی و سواد لازم را ندارند بلکه به شغل نمایندگی خود نیز آگاه نیستند.» احتشام‌السلطنه در دوره اول مجلس خاطراتی نگاشته است که در آن از نمایندگان گلایه می کند و می‌گوید: «نمانیدگان مجلس نظم و ترتیب را بلد نیستند و نمی‌دانند چه می‌خواهند بکنند. هنوز نمی‌دانند پارلمان یعنی چه؟» گرچه نمایندگان در برخی از مقاطع به لحاظ تاثیر، سواد و تجربه از کیفیت خوبی برخوردار بوده اند اما این دسته از مشکلات ادامه دارند که تاثیر بسزایی بر روی کارکرد مجلس گذاشته است.
با این حال استبداد شاه،‌ نفوذ شاه بر ارکان پارلمان ابتکار و خلاقیت را نیز از نمایندگان در طول تاریخ ربوده است. در تاریخ شاهد هستیم زمانی که نفوذ شاه در مجلس زیاد می‌شود نهادهایی که وابسته به شاه هستند از مصونیت برخوردار می‌شوند در نتیجه مجلس نمی‌تواند نظارت خودش را بر آنها داشته باشد. بنابراین آنها را فاکتور می‌گیرد و از خطاهای آنها چشم پوشی می‌کند. از سوی دیگر شغل نمایندگی امروز به حرفه‌ای درگیر در مسائل حوزه انتخابی تبدیل شده است. نمایندگان شهرستان، درگیر مسائلی مثل وام، اشتغال و … شده‌اند در حالی که این وظیفه یک نماینده نیست. نمایندگان اکثرا دیگر فرصت مطالعه ندارند چرا که مردم به دفاتر آنها رجوع می‌کنند و مستقیم با آنها ارتباط هستند که باید هم باشند -این یکی از اصول دموکراسی و نهاد پارلمانی است- اما کارهایی به نمایندگان محول می‌شود که جزو وظایف نمایندگی نیست. اشتغال مربوط به وزارت کار، پرداخت وام مربوط به بانک، مساعده دادن کار سازمان‌ها و ادارات است. دخالت در عزل و نصب‌ها کار نماینده نیست. از سوی دیگر یک مشکلات به نهادهای پژوهشی در پارلمان باز می‌گردد چرا که آموزش‌های لازم را به نمایندگان هر دوره نمی‌دهند، آنها را از قانون اساسی و آیین‌نامه‌های داخلی آگاه‌ نمی‌کنند. در خوشبینانه‌ترین حالت دو سال طول می‌کشد تا نماینده‌ای با وظایف و کارکرد مجلس آشنا شود. در نتیجه باید گفت که تمامی این مسائل و مشکلات از فرهنگ ناشی شده و باعث می‌شود تا ما نتوانیم کارکرد مجلس را ترمیم کنیم.
ویژگی های یک مجلس کارآمد چیست و چه نواقصی وجود دارد که مجلس باید برای برطرف کردن آنها تلاش کند؟
وقتی یک مجلس متشکل از نمایندگانی است که از نخبگان مردم نیستند، نمی‌توان کاری انجام داد. می توان قانون انتخابات را اصلاح کرد، همچنین فضایی را برای نخبگان مردم مهیا کرد تا در انتخابات حضور پیدا کنند. در واقع منظور از نخبگان، تمامی اقشار جامعه است تا زمینه‌ای ایجاد شود و بهترین ها به پارلمان راه پیدا کنند. در حال حاضر خیلی از افرادی که از سطح آگاهی بالایی برخوردارند ترجیح می دهند در انتخابات شرکت نکنند و این خود معضل بسیار بزرگی است؛ همچنین نهادهای نظارتی باید سعی کنند تا نسبت به مهیا شدن حضور این افراد کمک و حمایت کنند حال اگر این اتفاق صورت گیرد و متخصصان به مجلس راه پیدا کنند می توان راهکارهایی را ارائه داد و از درون پارلمان شروع به انجام اصلاحات کرد. به اعتقاد بنده بُعد نظارتی مجلس که زیر مجموعه پارلمان است باید تقویت شود و خود نمایندگان بر حسن اجرای قوانین نظارت بیشتری داشته باشند. اگر این موارد تا حد زیادی رعایت شود قطعا روی مسائل سیاسی، اقتصادی و معیشت مردم هم تاثیر خواهد گذاشت.در بُعد دیگر نمایندگان می توانند به عنوان همیار و دستیار دولت معرفی شوند و در همه امور دولت را همراهی کنند و در کمیسیون ها نظرات خود را ارائه و کارکرد کمیسیون ها را تقویت کنند.
با توجه به آنکه در حال حاضر ۷۵ درصد مردم کشور ما از سواد حداقلی برخوردارند به اعتقاد شما در کارکرد مجلس امروز چقدر می توانند موثر واقع شوند؟
با توجه به آنکه در مقاطعی مشارکت مردم در انتخابات مجلس بیش از ۸۵ درصد بوده است نمی‌توانیم بگوییم که مجلس برای مردم اهمیتی ندارد اما در مجموع اگر بخواهیم معدل گیری داشته باشیم به نظر می رسد مجلس در مقاطع زیادی از تاریخ برای مردم مهم نبوده و چرا که به نظر می‌رسد در زندگی مردم هم موثر نبوده است، نهادهای دیگر قوی تر بوده‌اند و مجلس در سایه قرار داشته است. همچنین مجلس در زمینه معیشت مردم تصمیماتی که تاثیرگذار باشد اتخاذ نکرده است و در خیلی از مقاطع مردم با نمایندگان خود احساس نزدیکی ندارند، افراد را نماینده خود نمی‌دانستند و در برخی شرایط تخلفات مالی توسط این نمایندگان صورت می‌گرفت که باعث دلخوری مردم از آنان می شد. موضوعی دیگر ریزش زیاد صلاحیت نمایندگان است که دلسردی مردم را در پی خواهد داشت که به اتفاقات مجلس علاقه‌مندی نشان نمی دهند؛ یکی از دیگر دلایل را می توان ضعف کارکرد مجلس در برهه های زمانی زیادی دانست و در مجموع می توان گفت مجلس در زندگی مردم جایگاه اصلی خود را پیدا نکرده است.
اگر بخواهیم در این رابطه خود را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم خواهیم دید که در کشور همسایه خود مانند ترکیه، حتی در پاکستان و افغانستان پارلمان برای مردم از اهمیت بیشتری برخوردار است تا کشور ما؛ درست است که ما در انتخابات شرکت می کنیم و یکی از مثال های این ماجرا انتخابات مجلس دهم بود که دلیل مشارکت مردم را می توان مسائل سیاسی بیرون از مجلس دانست اما به اعتقاد بنده تا زمانی که احزاب جدی در ایران شکل نگیرد ما با این قبیل مشکلات دست و پنجه نرم خواهیم کرد.

tele-nt

این خبر را به اشتراک بگذارید :